رفت و امدتو زیر نظر دارن
وای قشنگ میدونن تو یخچالم چن بسته گوشت و مرغ دارم
چقد حبوبات دارم کجا میرم کجا میام
از ترسشون یکیلو سبزی نمیتونم واسه مامانم ببرم
شوهرم خودبخود میره پیششون و‌رابطشون صمیمی میشه
و کلا متنفرم با خانواده شوهر یجا باشم
فکر کنم فقط منم دوست دارم هر وقت اگر ازدواج کردم با خانواده شوهر باشم تو یه خونه بزرگ
اینجانب سه ساله آزاد شدم و تازه،بعد از اون سه سال دارم زندگی میکنم
فقط بلند شین از اونجا قشنگ میفهممت چون درد کشیده ام آخرشم همون مادر و خواهر عزیز تر از جونش شدن باعث طلاقمون
بزار تو کیف ببر .من برادر شوهرم میاد دنبالم بریم خونه مامانم ..خواستم نون ببرم براش چون مامانش بود معذب شدم .گذاشتم تو کیف
آره من ۸سال بودم خیلی سختی کشیدم خیلی خیلی تنها حسنش که البته اونم ضرره اینه که اجاره نمیدی واردها روبیفکر میکنه دیگع خونه دارنمیشی
حتی اگر مشکلاتی که شما گفتی رو نداشتی
و خانواده شوهرتم اخلاقاشون عالی بود
بازم زندگی کردن تو ساختمون خانواده شوهرت و یا حتی خانواده خودت اصلا خوب نیست
تجربه من از ۱۴ سال زندگی با خانواده شوهرم در یک ساختمون که ادم های خوبی هم هستن
دوست عزیز ، این مسئله رو حتما حتما باید با شوهرت درمیون بزاری ، و حستو بگی ، و اینم تعیین کنی که مثلن چن وقت قراره اینجا باشیم و بعدش باید یه خونه یه جا دیگه برام بگیری ، یادتون باشه همیشه اینجوری درخواست هارو و حرفارو موقعی بزنید که حس و حالش خوبه -شما الان 50 درصد قضیه هستین و نظر شما باید مهم باشه ، قرار نیست که با ناراحتی و دلخوری زندگیتونو ادامه بدین .
چن فضولی زیاد شده
محبت ها الکی ...قربونت برم...دروغ ...ظاهر سازی
همه چیز شده دروغ
بخاطر همینه...وگرنه هیچی بهتر از جمع نیست
ولی بخاطر هرزه بودن افکار ...واقعا نمیشه زندگی کرد...ماتو ایران یاد نگرفتیم حقوق همدیگر و ازادی رفتار ..بخاطر همینه ...یه نفر که نامزد میشه امار بچه شونو شمسی خانم هم میدونه کی قراره سونو برن کی قراره عمل کنن...به ملا نصیر الدین گفتن در فلان روستا عروسیه گفت بمن چه
گفتن تو هم دعوتی گفت به توچه...اصل قضیه این هست .فضولی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز