اول پاییز با درد سینه شدید رفتم دکتر سونو دادم دارو گرفتم چقدر اذیت شدم گریه کردم
وقت پریود درد سینه ام بیشتر میشد
هرچی دکترم میگفت دخترم حواسم هست بهت داروها بخوری کنترل میشع بیماری بخدا خوب میشی هی الکی زجر دادم خودمو دوماه باید دارو میخوردم
اوایلش خیلی گریه کردم اذیت شدم چون وسواس دارم در مرحله اول خانواده و شوهرم و بعدش دکترم و روان شناسم کمکم کردن برگشتم ب زندگی عادی تحمل کردم الان تقریبا چن روز دیگه داروهای دوماه تموم میشه و من تقریبا دردم صفر شده ولی بخاطر وسواس خودمو عذاب دادم
تازه این دکترم خیلی قبولش دارم که گفت نگران نباش چیزی نیست ولی چن روز خود خوری گریه کردم آخرش رسیدم ب حرف دکترم
پ ن:سرزنش نکنید وسواس دارم