عموم خیلی مریضه. یهویی مریض شده سنش هم خیلی بالاست الان هم تو بیمارستانه. بعدبچه هم نداره زنشم مرده . حالا همه میگن از بیمارستان باید ببیریم سالمندان. من راضیم بیاد خونه من. ولی ظاهرا حالس خیلی خرابه و همه می گن کار تو نیست. من هم شاغلم و تا ساعت 4 خونه نیستم.از طرف دیگه دلم میترکه کا میخوان ببرنش سالمندان اونم کسایی که گردنشون حق پدری داره . خدایی کار خاصی برای من نکرده ولی برای اونا همه کار کرده. ولی خانه سالمندان هم خیلی ناجوره دارم دیونه میشم از غصه الان چی کنم.