امروز اكيپي با بچه هاي كارشناسي بيرون بوديم ٦ نفر بوديم سه تا متاهل ي مجرد
يكي از متاهلا كه گفت من الان مثلا خونه مامانمم! شوهرم نميزاره برم بيرون
يكي از مجردها هم ( كه اتفاقا خيلي قبلا اكي بود ما باهم سفر رفته بوديم) يهو گوشيش زنگ خورد گفت وااااي عليه الان بفهمه امدم با دوستام منو ميكشه
خداوكياي چه فعل و انفعالات شيميايي تو مغز ي سري خانمها ميگذره كه اجازه ميدن مردها هر كاري ميخوان بكنن باهاشون
هر رفتار غير انساني
هر نوع توهيني
محدوديتي...