هر چقدر از محبتها بگیم کم گفتیم
چند تا عکس که خیلی دوست داشتم و ازشون انرژی گرفتم رو میزارم
اول اینکه چند روز اصلا توان هیچ کاری رو نداشتم منگ بودم تا این عکس رو دیدم اون شب که زلزله اومد خونمون قدیمیه فقط میخواستم دخترم رو بردارم و فرار کنم وسایل تو خونم لباسهاو ظروف و.... هر چیزی که بود تو او ن لحظه برام بی ارزشترین چیزای زندگیم بود. که یه زمانی سرشون کلی حرص خورده بودم فقط اینکه دخترم زجر نکشه زیر آوار نمونه برام مهم بود.
این عکس رو دیدم. تو این همه آوار این مادر نشسته و تمام دارییش رو بغل کرده و به پوچی این دنیا لبخند میزنه
عکس دوم خانمهای روانسری و پخش کلوچه های خانگی برای رانندهایی که کمک رسانی میکنند
عروس و داماد سردشتی که کادو عروسیشون رو برای زلزله زدها جمع کردن
پخش چای و خوراکی برای یاری دهندگان
بچه هها. محبتها. مهربانی ها حد نداره شما هم عکس بذارین این تایپیک میمونه برای سر پل ذهاب ثلاث و تمام شهرهاو زلزله زده