من از صبح سر کار بودم بعدش دو و نیم رسیدم خونه بعد مجبور بودم برم دانشگاه کلاس داشتم حتی مجبور شدم دخترمم ببرم و همه مشقاشم مونده بود کلاس اوله
تا 9 کلاس داشتم وای به استاد گفتم با هزار ترفند ساعت 6:30 چون دخترم خسته بود از کلای اومدم بیرون.
خواهرشوهرم (مجرده)دیروز زنگ زد بیاد خونه مون من دانشگاه بودم گفتم فردا بیایید(یعنی امشب) همین که رسبدیم خونه با دخترم پنج دقیقه بعد مادرشوهرمینا زنگ زدن اومدن