من از صبح سر کار بودم بعدش دو و نیم رسیدم خونه بعد مجبور بودم برم دانشگاه کلاس داشتم حتی مجبور شدم دخترمم ببرم و همه مشقاشم مونده بود کلاس اوله
تا 9 کلاس داشتم وای به استاد گفتم با هزار ترفند ساعت 6:30 چون دخترم خسته بود از کلای اومدم بیرون.
خواهرشوهرم (مجرده)دیروز زنگ زد بیاد خونه مون من دانشگاه بودم گفتم فردا بیایید(یعنی امشب) همین که رسبدیم خونه با دخترم پنج دقیقه بعد مادرشوهرمینا زنگ زدن اومدن
وای چقد سخت
وای چه سخت چه بی ملاحظه ان
تازه باردار هم هستی؟ عزیزم.. چقدر سخت .
بعد نیم ساعت مادرشوهرم گفت من نمازذبخونم بعد بیاییم شام. منم شاخ دراوردم گفتم وای ببخشید مگه قرار بود شام بیایید و....کلی عذرخواهی کردم و به شوهرم گفتم بره از بیرون شام بخره که انصافا نزاشتن گفتن ما عصر خوردیم
خب
ولی خودمونیم بلند نشدم شام درست کنم خونه فقط چایی و میوه و تنقلات اوردم
شما که هم کار میکنی هم درس میخونی هم بچه محصل داری باید یه قانون بذاری کسی وسط هفته نیاد خونتون...اینم شوهرتون باید به خانوادشون بگه نه خودت
يه املت دور هم ميخوردين
اشکال نداره خسته بودی خب.وقت هم نکردی
وقتی از قبل بهتون گفتن یعنی شام میان دیگه!!! شما درسته همش کلاس و..بودین ولی اونا که نمیدونن لابد..وقتی میبینی این همه مشغله داری بهشون بگو..یا مثلا بگو ک اخر هفته ها بیان و...
بقیش
خسته نميشى؟
حامله اى
سر كار
دانشگاه
كارا خونه
بچه مدرسه اى
