تصمیم گرفتم از همشون دوری کنم و خودم تنها باشم ولی واقعا با وجود این تصمیم حالم بده چون عروسی دوستم و فامیلمون بود ما از طرف داماد فامیلیم ولی با عروس دوستم شاید از نظرش من بی معرفت باشم ولی برای اینکه نمیتونم نگاه چپ چپ فامیل و تحمل کنم نمیرم
و عمیقا حالم گرفت بابت این تصمیم
خیلی ناراحتم ب بابام گفتم دوست ندارم بیام عروسی و گفتم دلیلش این هست دوست دارم تنها خوش باشم و با دوستام بیرون برم تا با فامیل اینا باشم
و اینکه دوستی من و عروس بعد ازدواجشون با همسرشون ب وجود اومد و دوستیمونم تا حدی محکم هست