کیا مادرشون پسر دوستند

چرا فکر میکنی این ی حقارت هست؟؟؟؟

حس دوس داشتن ک کم یا زیاد باشه ک ربطی ب حقارت نداره.

مثلن شما اگر پدرتون رو از مادرتون بیشتر دوست داشته باشید برمیگرده ب کوچیک بودن شمااااا؟؟؟؟!!!!

بچه جفتش عزیز و دوست داشتنی هست ولی مادرها پسرهاشون رو بیشتر دوست دارن 

دختراشون هم نور چشمشون هستن.

یه چیز داریم ب اسم خوب و خوب تر

خودت رو گول نزن عزیزم خوب می‌دونیم در گذشته زن هایی که پسر نمی‌تونستن بزان یا تحقیر میشدن یا سرشون هوو میومد پس این حس پسر دوستی و خوب تر دونستن پسر ریشه در گذشته داره که زن ها برای اینکه ارزش و احترام داشته باشن باید پسر میزاییدن 

وقتی آدم هم دختر داره هم پسر و دخترش مورد اخلاقی نداره چرا باید پسرش رو بیشتر دوست داشته باشه؟!

بزار رک بگم از چشم من مادری که پسرش رو فقط به خاطر پسر بودن بیشتر دوست داره لایق مادری نیست و امیدوارم خدا به همچین زن هایی هیچ وقت دختر نده

و من امیدوارم هیچ وقت به این حقارت نیفتم که فقط به خاطر جنسیت پسرم رو بیشتر دوست داشته باشم و به دخترم آسیب بزنم

ازشانس گندما هردوتاشون پسرپرستن

اینکه آدم پسر دوست داشته باشه ب معنی این نیست ک دختر رو خار و ذلیل کنه

یکی از آرزوهایی ک حسرتش ب دلم نشسته و هست اینکه  منم ی دختر داشته باشم و موهای زیباش رو شانه کنم ولی قسمت نبوده ک دختر داشته باشم و فقط ی پسر دارم.امیدوارم هیچ مادر و پدری محتاج اولاد نشه

کلن آدم دعوایی هستی و همه چیز رو ب دید منفی میبینی

مادر بودن و لایق مادر بودن رو شما تعیین نمیکنید.

برو بسلامت ی جایی دیگه با خانمها دعوا کن.

بروووو بچه

دعوا نکردم دوست عزیز حقیقت رو گفتم که شما خوشت نیومد 

مادر زمانی ارزش اسم مادر رو داره که مادری کنه نه اینکه کمبود محبت ها و مشکلات خودش رو سر دخترش خالی کنه و پسرش رو بالا ببره

به نظرت چرا زن های قدیمی تر بیشتر پسر دوست بودن 

خب چون دلایل روانشناسی و فرهنگی داشت و نشون میداد این زن ها روان سالمی ندارن 

شما یه چیزی تو ذهن خودت هست به زور میخوای تحمیل کنی به بقیه حتی متوجه سنگینی حرفت هم نیستی

من خدا رو شکر هر دوتاشو دارم فرقی بینشون نمیبینم هر دو عزیزند برام ولی پسرم تو سن بلوغه اذیتم میکنه همیشه باهم بحث داریم بیشترش سر خواهرشه یه سال و نیمشه همش سرش داد میزنه انگار بچه همه چی میدونه برا همین اذیتش میکنه بین دو تاشون موندم 

ولی مادرم زندگی برامون نذاشته یه داداش دارم حاضره ما نون نخوریم از ما بگیره بده داداشم الان سربازه یعنی ساعتی باشه که قراره داداشم زنگ بزنه زنگ زدن ما قبلش بیافته سریع میگه داداشت قراره زنگ بزنه اگه قطع کردم ناراحت نشی میگم آخه مسلمون منم شهر غریبم چی میشه یه بار به جای اون ما حرف بزنیم