بچه ها خواستگار دارم دوره ی آشنایی قرار شد داشته باشیم
من بعد کسی که عاشقش بودم یه آدمی خدا فرستاد تو زندگیم که واقعا خیلی دوسش داشتم و واقعا حاضر بودم برای همه کار کنم اونم آدم بشدت با شخصیتی بود با درک خیلی هوام و داشت همیشه میگفت من یه سری اخلاق بد دارم که تو فکر نکنی همه چی تمومم و خیلی بهم تو شناختن خودم کمک کرد بقول خودش منو بزرگ کرد و واقعا هرچی شخصیت سالم ودختر منطقی و تلاشگری دارم مدیونش هستم تا ابد دعاش میکنم زندگی مو رنگ و جلا داد ولی یه سری موضوع پیش اومد نشد :)
خلاصه این خواستگاره درسته یه سری اختلاف باهم داریم که بعضیاشون نمیتونم تحمل کنم اما بازم هرکار میکنم اون دو نفر و نمیتونم فراموش کنم :) بخدا که عذاب میکشم بچه ها قلبم دیگه فقط با تنها موندن و تلاشکردن آروم میشع که ورزشم و ادامه بدم دوباره کنکورم و سفت بچسبم اگر نشد نرسیدم بازم تلاش کنم که جواب زحمات پدر مادرم و بدم آخرش اینکه تنها میمونم یا میپرسم به بالا سری خودم و پاک نگه میدارم که اونی که دلم میخواد سر راهم بیاد:))) واقعا حس بدی دارم