پدرم فوت کرده و من اخرین بچه هستم خواستگار برام اومد و ازدواج کردم
الان از شدت غصه که چرا مامانم رو ول کردم ام اس گرفتم
حالم الان بشدت بد هست
ارزوی مرگ دارم
چرا ولش کردم مامانم رو بعد این همه سختی که واسم کشید
نگید بهش سر بزن که میزنم
ولی بازم دلم راضی نیست
مدام که پیشش نیستم
ام اس از شدت غصه نیست
پیشینه ارثی داره و بعدش استرس در سنین پایین
وا توام حق زندگی داری
چه حرفا.الله اکبر
وا عزیزم مگه باید دائم پیشش باشی
مریضه مامانت؟
خدا بهت عقل بده. طفلک شوهرت
از خوش قلبی ته این دیدگاهت ولی منطقی نیست..اینها بخشی از زندگیه ولی نباید مانع تداوم نسل و ادامه روند رشد فردی هر شخصی بشه...
توام زندگی خودتو داری...
مطمئنا تو خوشبختیت تضمین شده باشه مادرتم خوشحال تره✨
اگر میموندی مامانت بیشتر ناراحت بود تا حالا که ازدواج کردی .
برو مشاوره
عزیزم درکت میکنم
من بچه اولم یه خورده زود ازدواج کردم الان همش غصه میخورم میگم چرا بیشتر مجرد نموندم پیش پدر و مادرم باشم
با مشاور صحبت کن حتما کمکت میکنه
عجب دیوونه ای هسی..اونموقع مامانتم ب وقتش ازدواج نمیکرد مینشست ور دل مامان خودش چرا شوهر کرده؟
مامانت جوونیشو عشق حالشو کرده و خودش خاسته تورو دنیا اورده و زحمتات رو پذیرفته ک باردار شده تو چرا خودتو دق میدی این وسط؟
