خیلی فکر کردم نفرتم دست خودم نیست میخوام از زندگیم بره تاازمادرش متنفرباشه تا هیچ وقت دیگ مادرشونبینم ولی یه بچه دارم اونم اذیت میشه با بازی میکشونه سمت خودش منم ازلجم با بچم قهرمیکنم دیگ نمی‌خوام اینجوری بهش میخوام تموم بشه برگردم به دوران مجردیم
امشب باخدام بگم کردم دلم میخواد زنیکه روخفه کنم
انقدرگزیه کردم حالت تهو گرفتم میخوام مادرش همیشه توعذاب باشه
میترسم آخرش این ژنه و بکشم
این وسط بچه قربانی میشه
عزیزم حالت اصلا خوب نیست برو پیش یه روانپزشک خیلی خیلی میتونه کمکت کنه، بچه داری ، گناه داره بچت
برو مشاور، این حجم از نفرت و حرص خوردنت طبیعی نیستا، بخاطر خودتم شده برو، رو زندگیت رابطه آن حتی بچه ات داری تاثیر میذاری
اهمیت بهش نده زندگیت رو بکن همه کارهاش رو ندید بگیر
بچه رو چیکار داری قهر میکنی
پای بچه رو وسط نکش همینجوری ادامه بدی بچه ات ازت کینه میگیره اونا رو به تو ترجیح میده
حداقل عشق ومحبتت رو از بچه دریق نکن
چه کار کرده؟
خدا صبرت بده عزیزم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز