حالا یه سری نیان بگن پشت سرهم تاپیک میذاری تاپیکات سرکاریه من آخرشب میام نی نی سایت واتفاق هایی که میفته رو تاپیک میکنم بخاطر همین پشت سرهم تاپیک میذارم . بچه ها من یازده ساله افسردگی دارم بخاطر مشکلاتی که درزندگیم پیش اومده افسرده شدم پیش روانپزشک رفتم گفت دوقطبی هستی دست خودم نیست یاد اتفاقات تلخ گذشته میفتم اعصابم خوردمیشه وبامامان بابام دعوامیکنم و هرروزوشب گریه میکنم چندشب پیش دادوبیداد کردم بامامان بابام وگریه کردم گرفتم خوابیدم نصف شب یه دفعه حس کردم یه نفر داره بدنمو فشار میده طوری که روحم ازبدنم داشت جدامیشد بدنم بی حس شد خواب وبیدار بودم هشیارکامل نبودم حس کردم یه مرد جون که لباس مشکی پوشیده بود داشت بدنمو فشارمیداد گفتم ولم کن اون مرد بهم گفت دیگه مامان باباتو اذیت نکنی منم داشتم دست وپا میزدم که یه دفعه دیدم کسی دیگه بدنمو فشارنمیده بنظرتون بختک بوده؟یاتوهم زدم جن بود؟یاعزرائیل
همچنین نباید سر بچه داد زد و زدش خیلی عواقب سنگینی داره
بسم الله : کاربری دست سه نفره هر سه نفرمون از این کاربری استفاده میکنیم ، عضو شرکت برادران پشم السلطنه به جز کیومرث😂 اللهم عجل لولیک الفرج ، چشم انتظارتم امام مهربونم ، امام قشنگم ، خوشگل ترین خلق خدا ، شیرین تر از عسل ، قلب همه ماها ، منتظر بوی عطرت در کنار کعبه میمونم💚🌱
بسم الله : کاربری دست سه نفره هر سه نفرمون از این کاربری استفاده میکنیم ، عضو شرکت برادران پشم السلطنه به جز کیومرث😂 اللهم عجل لولیک الفرج ، چشم انتظارتم امام مهربونم ، امام قشنگم ، خوشگل ترین خلق خدا ، شیرین تر از عسل ، قلب همه ماها ، منتظر بوی عطرت در کنار کعبه میمونم💚🌱
یادت میاد چه شکلی بود...آخه منم یکبار نصف شب با گوشیم بودم یهو یه طرف خونه رو تو تاریکی نیگاه کردم دیدم به مرد حدود سی جهل ساله با صورت خاکی و لباس خاکی داره بهم نگاه میکنه
کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه مو "موسی" هم ِبشُم "آسیه" از "آبُم" نمی گیره.نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره 🍀
یادت میاد چه شکلی بود...آخه منم یکبار نصف شب با گوشیم بودم یهو یه طرف خونه رو تو تاریکی نیگاه کردم ...
اون مردی که من دیدم جون بود سرتاپا مشکی پوشیده بود دستکش مشکی دستش بود حس کردم مهربونه چون گفتم توروخداولم کن داشتم دست وپا میزدم گفت مامان باباتودیگه اذیت نکنی بعدش رفت