سلام دوستان من این تاپیکو اینجا تو کاربری دوستم زدم چون کاربریمو متاسفانه خانواده شوهرم پیدا کردن ...
من یه دختر ۲۳ ساله دارم که در آستانه ازدواج هست داماد خونه داره و فقط مونده جهیزیه
مادرشوهرم مدام گوش شوهرمو پر میکنه که دخترت بره سرکار جهیزیه بخره چون خواهرزادت یا نوه دیگش خودش کار کرده هم خونه و هم جهیزیه و هم ماشین خریده
ماهی ۵ تومن حقوقش بوده بمدت دو سال کارکرده با گفتن همین حقوق همه اینکارا رو کرده
بعد من از یکی از اقوام شنیدم همه رو خود مادرشوهرم اینا از پس اندازشون بهشون کمک کردن
حتی یه تیکه زمینم فروختن که بین همه دختراش هم تقسیم کرد و به شوهرمم نگفت
تا حالا یه ریال بهمون کمکم نکردن با اینکه خرج دامادها با اوناست کاملا فقط گاهی طلبکارانه از شوهرم پول میخوان که بعد خرج اونا کنن
از اونور خواهرزادش یه کم حساسه از بچگی من هرکاری میخواستم برای دخترم انجام بدم مادرشوهرم میگفت اینا همسنن اون ناراحت میشه حتی سر همین نمیتونستم تولد بگیرم براش که مبادا ناراحت بشه الانم مادرشوهرم میگه برای دخترت عروسی نگیر جهیزیه هم نخر گفتم چرا اون که تمام اینکارا رو کرده میگه اگه عروسی بدتریم بگیری بازم اون مقایسه میکنه و ناراحت میشه
شوهرمم لج کرده میگه جهیزیه نمیخرم جشن عقد و هیچی نمیگیرمو بذار داماد بخره وگرنه مادرم ناراحت میشه
خیلی ناراحتم از این بابت چون فقط همین یدونه بچه رو دارم و کلی براش آرزو دارم
متاسفانه امکان اینو نداره بره سرکار دانشجوی پزشکی هست و درساش سنگینه وگرنه میفرستادمش سرکار
مادرشوهرم همین الانشم کلی شاکیه که تا الان چرا نرفته سرکار سری قبل گفت درستو ول کن برو سرکار تا کی پسرم باید خرجتو بده