دیشب خونشون بودیم حرف از بچه شد
و من چون کارمندم و بعد یک سالگی باید فکری برای بچه ام بکنم واس نگهداریش.
و با خنده گفت بچه که آوردی با خودت ببر سرکار و مکث کرد گفت من حوصله بچه مچه ندارم
تازه بچه من میشه اولین نوه اش
و هنوزم خبری از بچه نیست و تازه ازدواج کردیم
و من هیچ وقت قصدش و نداشتم بزارم پیش اون
ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم شوهرمم چیزی نگفت
به نظرتون به شوهرم چی بگم؟
و بعدها هم بچه دار شدم پیشش کم میبرم و چیزی گفت میگم شما حوصله شو نداری نمیخوام اذیت بشی