2777
2789

ما تو یه ویلای بزرگ بودیم که خواهر شوهر و جاری و اینا همه با هم هستیم و چون زیاد موندیم هر کس جدا برای خودش آشپزی میکرد و ظرف می‌شست 

یبار جاریم ک تعدادشون زیاد هم هست داشت ظرف 

می‌شست و فقط یه کاسه و بشقاب از من تو حیاط مونده بود بعد منو از اونور حیاط صدا زد بیا بیااااا بیاااا من کلی راه اومدم بعد گفت بیا این بشقاب و کاسه مال اوست خودت بشورش یعنی واقعا بین اون همه ظرف خیلی مهم بود ؟شما باشید ازین حرکت ناراحت میشید ؟ با اینکه من تو کارای دیگه خیلی کمک دادم بهشون 

به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را 

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

2805

اگه همونجا و همون روزا کمکش کردی بهت حق میدم ناراحت باشی و جات باشم تو اون ویلا باقی روزها کمکش نمیکنم احتمالا 

تا باز جاهای دیگه ببینم چطور برخورد میکنه

اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر می‌کنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی می‌کنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم
اسمش روشه جاری...اگه مثلا خاهر یا مادرت بودن جای تعجب داشت

پس یعنی منظور داشته آخه من تازه واردم تو اینا خیلی هم کمکشون کردم تا الان ☹️

به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را 
خب چون تو ظرف شستن کمک نکردی بهش برخورده دیگه وقتی شام خوردین باید باهم جمع کنید اونم مثل تو عروسه ت ...

میگم که کلا جدا بودیم من جدا شام پختم اونم جدا برای شوهر و بچه های خودش عزیزم من که با اونا نبودم خودم شأن خودم پختم طرفم هم شستم تازه برای مادر شوهر هم من شام بردم 

به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را 
نه بابا ولش کن یه کاسه بشقاب ارزش ناراحتی و این همه فکر و خیال تورو نداره

خب چون دوسه باز پیش اومده بعدم من کلا کارای سخت رو میزم کمکش راستش بهم برخورد چون یبار خسته بود و نوبت اون بود حیاط رو تمیز کنه من گفتم برو بخواب من انجام میدم بعد بحث یه کاسه بشقاب نیست یجوری بود کارش 

به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را 
چه آدم بیخودی من که با جاریم فقط یه بار سفر رفتم

می‌دونی اصلا بحث یه بشقاب کاسه نیست بخدا وقتی که برای صدا کردن من گذاشته بود. بیشتر شد با اینکه من بارها ظرفی که از اون میومد تو سوییت من شسته تحویل میدادم اما اون عمدا نشسته دوسه بارم پیش اومد یبار نبود 

به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را 
خب چون تو ظرف شستن کمک نکردی بهش برخورده دیگه وقتی شام خوردین باید باهم جمع کنید اونم مثل تو عروسه ت ...

اون روزای اول که غذا مشترک بود من خودم عقلم می‌رسید و آشپزی رو من میکردم ظرف اون یا تو همه کارا کمکش میدادم  مثل مرغ پلک کردن و سفره انداختن اما بعد دیگه موندنمون  طول کشید و همه از هم جدا شدیم و بعدم بارها ظرف اون  قاطی شده بود من شسته تحویل میدادم اما اون برای یه بشقاب و کاسه چقد منو صدا زد نشسته داد بهم .

به دریا رفته میداند مصیبت های طوفان را 
2809
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792