هر گونه رفتار و عمل خشن بر پایه جنسیت که موجب آسیب فیزیکی،جنسی و روانی برای زنان شودیا تهدید به این کارها،خشونت علیه زنان است.که ممکن است حتی ازسوی خود زنان و نزدیکترین اعضای خانواده صورت بگیرد.
اگر گستردگی این تعریف رو از کوچکترین ازارهای کلامی تا بزرگترین ازارهای جسمی و جنسی در نظر بگیریم فکر کنم همه ما تجربه اش کردیم
اما...
چند نفر مثل من ممکنه بوده باشن که وقتی حدود ده سال قبل با سمانه داشتیم از پارک رد میشدیم و یه مرد معتاد یه دقه پرید جلوم و میخواست صورتموببوسهه و انقدر وحشت کرده بودم که تمام عضلات بدنم خشک شدو اگر سمانه منو نکشیده بود و نبرده بود هیچ مقاومتی نمیتونستم بکنم.
چند نفر این تجربه رو داشتن که بعد از اینکه توی فضای عمومی یه حرف رکیک شنیدن یا احساس کردن که کسی میخواد بدنشونو لمس کنه از ترس و خجالت جوری خودشونو از اونجا گم و گور کردن که یادشون رفته برای چندلحظه که کجا میخواستن برن.
چندنفر مورد ازارهای جنسی خیلی شدیدتر قرارگرفتن و بار سنگین احساس شرم و گناه و به تنهایی به دوش کشیدن و دم نزدن؟
چند نفر مورد ازار و اذیت جسمی و فیزیکی از طرف خانواده و همسرشون قرارگرفتن و از ترس ابروشون و به امید یک معجزه میخوان ادامه بدن
باید از خودمون شروع کنیم و یاد بگیریم بار شرم و گناه رو به دوش کسی بزاریم که سزاوارشه.
باید یاد بگیریم که به جای سکوت فریاد بزنیم و به جای فراربجنگیم تا کسایی که باتکیه بر سکوت و ترس ما از بی ابروییابرویی، ننگ هر خشونتی رو به جون میخرن متوجه سهم کاملشون از این شرم و بی ابرویی بشن.
حالا من سالهاست که یاد گرفتم نترسم و تو کوچه و خیابون به کوچکنرین حرف و رفتار زشتی واکنش نشون بدم.
بارها مقابل دیگرون خواستم که حرفشونو تکرارکنن
بارها فریاد اعتراض سر دادم و اینبار اونا بودن که از خجالت فرارکردن.
ما نترسیدن و فریادزدن و یادمیگیریم اما ایاچشمهایی هست که مارو ببینه و قضاوت نکنه؟؟؟......