تازگيا با يكي آشنا شدم راستش اصلا نميدونم چرا ازش خوشم مياد.... پسره داغون،زپرتيه،آس و پاس برگشته امروز بمن ميگه يك ذره بخودت برس حالا خودش نه تحصيلات داره ،نه پول داره،ماشينم نداره موتور داره ، خرس گنده با سي و اندي سال بيكاره يعني همش از اين شاخه به اون شاخه ميپره ،تازه يجا پول كم اورد بهش قرض دادم اما چون بهش اعتماد نداشتم در ازاش سفته گرفتم ،نه قيافه داره فقط تنها حسنش قد بلند با ي هيكل ورزشكاريه در صورتي كه من دارم درس ميخونم از خودم ماشين دارم بخودمم ميرسم دو سه باريم كه بيرون رفتيم هربار لباسام نونو و متفاوت بود اما جلف نيستم اما اون ميگه ي ذره لباس بخر موهاتو روشن كن خوشگلش كن موهاتو زير روسري باز بذار ميگه تعارف كه با هم نداريم مثل بچه ها ميموني آخه من سنم اصلا نميخوره بالاي سي هستم همه فكر ميكنم بيست و خورده ايم......
حرفش خيليييييييي بهم برخورد چون من از نظر خودم بخودم ميرسم آرايش ملايم،دماغو عمل كردم و تزريق لب و... به بهداشتمم خيلي اهميت ميدم اما نميدونم چرا اينجوري گفت منم باهاش بهم زدم اما دلم شكستتتتتتت
انگار واقعا معيارا داره عوض ميشه پسرا دنباله دختراي پلنگننننن