تاپیک قبلمو لطفابخونید برامن شده یه دردبزرگ بعدشم دعاکنید زودتر نقل مکان کنیم بریم تهران پیش فامیلای خودم خسته شدم غریب کش شدم واقعا
ان شاءالله
همون بخاطر سادگیته که دلتم میشکنه
قطع ارتباط
دندون لق...
مشکلات بامادرشوهرزندگی کردن که یه طرف توتاپیکام هس اوایلش انقدرتنهان جایی ندارم برم ایناهم هی مهمونی میگیرن این دخترای همسن من توشن هی باهمن دقیقا دوسه تاتاپیک قبلم نوشتم خیلی برام سخته اصلا محل نمیذارن احساس تنهایی بهم دست میده ازخودشون کاراشون تعریف میدن قربون صدقه هم میرن انقدبده که دیگه من یذره اعتمادبنفس برام نمیمونه لال لال میشم اوایل خیلی باهاشون مهربون بودم اما الان دیگه کم محل میکنم اما میبینن کم محل میکنم بدترمیکنن
گلم منم تو شهر غریبم،ولی کلا مهمونی رو دوست دارم
تو هم اول اینکه میخوای بری مهمونی حسابی به خودت برس ،بعدم اونجا خواهر شوهر نداری برو بشین پیش اون و با اون بگو بخند یا برو پیش مادرشوهرت بشین اگه گفت چرا نمیری پیش دخترا با خنده بگو اونا انگار از من خوششون نمیاد
چند سالته ؟قد و هیکلت ،قیافت چجوریه؟
عزیزم حس میکنم مشکل از توعه
حس میکنم یکم خودتو تو جمع میگیری و بخاطر همین همه فامیل باهات سرد شدن
اول اینکه خوشحال باش میری مهمونی چون باز خدا رو شکر که اونا هستن و جایی رو داری بری ،بعدم وقتی میری تو جمع با رو ی خندان وارد شو با همه با خوشرویی احوالپرسی کن ،هر از گاهی بلند شو به صابخونه کمک کن ،نمیگم د.لا راست شو به خودت سختی بده مثلا یه لیوان و ببر بشورش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز