2726

مادرم 

خدا بیامرز مادر بزرگم (مادرِ مامانم)

 من یک آریایی مسلمان هستم  به وطن و دینم افتخار می کنم ، به بزرگان تاریخ ِ  کشورم و تاریخِ اسلام می بالم ، خود نمایانِ هتاک به دین و ملیتم ، فقط کمبودهای درونی و شعور پایین خود را به نمایش می گذارند ،   برای داشتن زندگی بهتر: بجای دخالت ، قضاوت ، اهانت ، شکایت ، شماتت و عداوت ...،  نقد و اصلاح را از خودمان و خانواده هایمان شروع کنیم و فرزندانمان را درست تربیت کنیم.  خودمان را مریض نمی دانیم وگرنه علاج آسان است . ( آیت الله بهجت ره )          اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

مادرم

یک سال و نیمش بود که مادرش رو از دست میده و از پنج سالگی قالی میبافه و هفت سالگی شاگرد داشته ۱۵ سالش میشه که پدرشم از دست میده و ۱۸ سالگی با پدرم ازدواج میکنه متاسفانه پدرم زیاد اهل رفیق بازی بوده جوونی هاش مادرم با چند تا بچه خرج خودش و بابام و بچه ها رو با قالی بافی بدست میاورده و درس هم میخونده با کار کردن زیاد  خونه میخره خیلی دنیا باهاش بد تا میکنه ولی واقعا زن مستقل و صبوری هست من ذره ای از مشکلات مادرم رو نمیتونستم تحمل کنم 

قهرمان زندگی من مادرم😍😍😍

هرروز که از خواب بیدار میشید اگه دیدید تو ایران اتفاق ناراحت کننده‌ای نیفتاده تعجب نکنید  صفحه رو یه رفرش کنید خودش درست میشه🙄
2728

مادرشوهرم که سی سالگی بیوه شده وهفت تابچه بزرگ کرده

خالم که بچه دارنشده وشوهرش ولش میکنه میره زن میگیره واصلاطرف خالم نمیاد وخودش تنهازندگیش روباخیاطی میگذرونه ولی بعدازچندسال متاسفانه هووی خالم فوت میکنه وشوهرش برمیگرده خالم رامیبره پیش بچه هاش الان خداراشکرخوبه

خدایاشکرت

مادربزرگم،،،،نه سالش بوده باباش فوت میکنه،،خواهرو برادر زیاد داشته اینو شوهر میدن،،،

طفلک تو بیست سالگی پنج تا بچه داشته و بگذریم از سختیها و زحمتایی که میکشیده،،بیست و پنج سالش که میشه پدربزرگم سرطان خون میگیره و  دوسال بعد فوت میکنه،،،بیست و هفت سالگی بیوه میشه با پنج تا بچه،،،اینقدر تلاش میکنه و سختی میکشه تا بچه هاشو سر و سامون بده،،الان خداروشکر نتیجه زحمتاشو داره میبینه

بچه هاش همه باعث افتخارش شدن

کسي چه ميداند...شايد اين جهان،جهنم جهان ديگريست....

مادرم 

سیزده سالگی با پدرم که ۳۲ سالش بود ازدواج کرد با خانواده پدری که اصلا هم سطح مادرم نبودن وپدری که دست بزن داشت وحرف خودش بود وهست مادرم همه ی اینها رو تحمل کرد وپنج تا بچه خوب تربیت کرد با نداری پدرم ساخت وتا الان بهترین پرستاری رو برای پدرم چون از کار افتادست انجام میده واگر کسی غیر از مادرم بود پدرم دیر از گوش زنده نبود واز هر انگشتت هنر میباره وبه خاطر مطالعه زیادش به روزه واز همه چی خبر داره ودایره المعارفی برای خودش وبا اینکه پدرم رو دوست نداشت زندگیشو ساخت ونا شکری نکرد وتحمل و صبر ش همه غبطه میخورن

خدایا عاقبت به خیرمون کن .آمین
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز