2777
2789
عنوان

قضاوت باشما

263 بازدید | 40 پست

خانما بعد دوهفته شوهرم دیروز از سرکار اومد. و من ساعت یک بعدازظهر شام رو آماده کردم ک عصر ک شوهرم میاد دیگ نرم دنبال اشپزشی و بشینم کنارش. شیرینی و کیک هم درست کردم چون خیلی هم دلمون تنگ شده بود. 

بعد ایشون ساعت سه ونیم بعدازظهر رسید خونه یه چایی خورد و رفت بیرون. نیومد تا ساعت 7 شب واقعا ناراحت شدم اینهمه منتظرش بودیم و تدارک دیدیم منو دخترم. ساعت 7 هم ک اومد نیومد خونه خودمون رفت طبقه پایین ک حونه پدرشوهرمه. دیگ خیلی بهم فشار اومد ساعت 8ونیم رفتم تو بالکن اونم با باباش اینا تو حیاط بود بالحن آروم اما کنایه بهش گفتم ما گرسنمونه میخایم شام بخوریم توهم اگ شام میخوری بیا

امیرعلی من ۴ سالشه انقدر سر همه چیز با من لجبازی میکرد طاقت شنیدن نه نداشت، خلاصه از قشقرق و خشم و لجبازی جهنم کرده بود زندگی رو، تا اینکه با پیج اقای خلیلی و خانه رشد آشنا شدم. یه تیم ۱۰۰ نفره از روانشناس، گفتار و کار درمانگرهای خیلی دلسوز دارن که آنلاین و  تخصصی روی سن تا ۷ سال کار میکنند. 

توی ۱۰ جلسه کامل مشکلات پسرم از بین رفت.  اگر هر مشکلی دارید بهشون دایرکت بدید رایگان راهنمایی می کنن.

طبق تجربه میگم اتفاقی واسه خونواده ش افتاده که مهمه،نمیخوادم واسه شما توضیح بده اما هم خودش و هم خونوادش فکر میکنن شما علم غیب داری و باید شرایط رو درک کنی و اگه تا فردا شب هم خونه نمیومد نباید حرف می‌زدی🤦🏻‍♀️

خب مشخص اون،دل تنگ نشده....بیخیال باش گدایی محبت نکن.وقتی طرفت ببخشید اینقدر بیشعوره....راست میگه نباید می‌رفتی ..چون ناراحتی هم اگه باشه.خانواده ها نباید بفهمند.شامتو میخوردی.خودتو می‌زدی به بی‌خیالی...

تا وقتی خدا هست،ریشه ی هیچ آرزویی خشک نمیشه

احتمالا موضوع مهمی تو خانوادش پیش اومده

بعدشم مگه بچس صداش میزنی

یا پیامش میدادی یا خودتو بچت میخوردین سهمیه اونو میزاشتی

سلامتی اون ک وقتی تو بغلم میگیرمش همه ی وجودم میلرزه…نه از ترس یا از لذت،نه!!!!!!!!واسه وحشت از فردای بدون اون…!!
طبق تجربه میگم اتفاقی واسه خونواده ش افتاده که مهمه،نمیخوادم واسه شما توضیح بده اما هم خودش و هم خون ...

نه هیچ اتفاقی واسه خانوادش نیفتاده. این کلا دوس داره بیرون باشه منم گفتم حداقل تازه از سرکار برگشتی یه ساعت پیشمون میموندی بعد میرفتی

خب الان قضاوت چی کنیم بگیم حق با کیه ؟ 

معلومه خب حق با شماست عزیزم 

ولی خب چه کنیم چاره ای نیست نمیشه که به جنگ و دعوا بری 

با خوبی و زبون خوش بهش بفهمون که بعد دو هفته اومدی ما ذوق داشتیم پیشمون باشی تدارک دیدیم بعد دیروزی بیشتر بیرون بودی خیلی دلم میخواست بعد دو هفته که اومدی پیشمون بودی دیروزو 

دیگه واقعا نمیشه چیزی گفت نمیشه دعوا و اعصاب خوردی راه انداخت چون سرد میشه بدتر میشه گوشه گیر میشه دفعه بعد دیگه همینقدرم نمیا زده میشه 

دست و پا گر بشکند با نسخه درمان میشود/ چشم گریان هم دمی با بوسه خندان میشود/ ای خدا هرگز نبینم بشکند قلب کسی/ دل شکسته باطنش از ریشه ویران میشود....دِل مَرَنجان که زِ هَر دل بخدا راهی هست ....چه زیبا گفته مولانا : تا نباشد امر حق برگی نیفتد از درخت 
احتمالا موضوع مهمی تو خانوادش پیش اومدهبعدشم مگه بچس صداش میزنییا پیامش میدادی یا خودتو بچت میخوردین ...

نه موضوعی پیش نیومده این همینجوریه دوس داره یا پیش باباش بشینه یا بره بیرون

آقا بعد اومد بالا دعوا کردن ک تو آبروی منو بردی و فلان و.... با حرفت. دوباره رفت بیرون تا ساعت یازده ...

کاش به جای لحن کنایه ای لحن مهربونم تری داشتی

یا بهش پیامک می‌دادی

شما که صبر کرده بودی تا اون موقع 

اگرم نمیومد برای شام وقتی که اومد می‌پرسیدی چیزی شده 

2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز