ازدواج عاشقانه بزرگترین خطای من بود

من که جدا شدم ازش ... الان با هم درگیرن ...مادرش هر چی از دهنش میرسه بارش میکنه

دقیقا عین همسر من که هنوزم تو حال و هوای مجردیشه

دقیقا

منم با این موضوع کنار نمیومدم که پسری با داشتن تجربه قبلی بشه همسرم...که خدا رو شکر خدا کمک کرد

کم کم از چیزای کوچیک شروع کن. قرار نیست تو یه شب تغییر کنه. 

باز تو دوست داشتی اولش 

منِ خر که دوسشم نداشتم 

عین خواهر و برادریم صبح زود وقتی خوابیم میره آخر شب وقتی ما خوابیم میاد که همو نبینیم 

الان میگم خونه پدر جهنمم باشه شرف داره به خونه شوهر 

عزیزم اینجور ادما عوض نمیشن ک. من چهارتا خواترشوهر دارم ک شوهر دوتاشون اینطوری ان. یکیش دستش ب دهنش میرسه دوتا برادر داره .بااینکه پدرش زندست ولی همه کاره ی اینا شوهر خواهرشوهرمه. واسشون عروسی گرفت خونه خرید براشون. یادمه خواهرشوهرم طلاهاشو فروخت تا جاریش صاحب خونه بشه بااین همه ثروت. خواهرشوهرم تاهمین امثال توخونه قدیمی ساخت زندگی کرده هیچ وسیله خونه شو نتونسته عوض کنه درحالیکه من س بار مبل عوض کردم. تااازه امسال نوبت ب خودشون رسیده و خونه خریدن. اونم چی اپارتمان. بهش میگفتم شما ک پول دارین چرا ویلایی نخریدی میگف ویلایی بخرم خونم میشه مهمون خونه.  خانواده ی شوهرش هررمهمونی داشته باشن خونه خواهرشوهرمیگیرن اینم بخاطر همین اپارتمان خریده. ی رفتارایی داره شوهرش ک غیررر قابل تخمل و توصیفه من ک از دور شاهد زندگیشوم قشنگ میفهمم چی میکشی تازه این یک گوششه فقط. خواهرشوهر منکه ک نتونست کاری بکنه کنار اومده 

اگه اوایل ازدواج تونه طبیعی

من شوهرم میدونه بخاطر بچه طلاق نمیگیرم 

یعنی اگه یه جوری وانمود کنم که حتی بچه ام مهم نیس آدم نشه میرم درست میکنه خودشو؟؟ 

اومد و از خداش بود چه کنم؟ 

من که نمیتونم به زور عاشق خودم بکنمش 

از من بدش میاد قشنگ میفهمم یه وقتایی میخاد خفه ام کنه وسط بحث 

چون اخرش جنگ ودعوا اعصاب خوردی چندسالشه چند وقت ازدواج کردین

کلید رو برا چی میخواد؟ یعنی یهو بیاد اونجا....سخت نگیر و حساس نباش...برا بحث وسایل چیدن میگم 

کاملا طبیعه دو سال اول همینه بعد کم کم درس میشه