2777
2789
عنوان

از شما چ پنهون به خواهر شوهرم ب شدت حسادت میکنم

| مشاهده متن کامل بحث + 2384 بازدید | 97 پست
وضع مالی شوهرت چطوره؟؟؟؟راستی استارتر دانشگاه رفتی؟؟؟؟ چون دانشگاه معمولا یه کم کمک کننده تره اونجا ...

متوسط رو ب پایینه 

دانشگاهم میرم ولی حضوری نیس

نمیدونی چقدر نگران بچم ک نکنه بهم بره آخه پدرش هم خجالتی واقعا از زندگی موندم کلی خرج ک مهارت یاد بگ ...

نگران حق داری باشی ولی خب بزار بیشتر تو جامعه حضور داشته باشه یه سری دوره های اموزش تربیت خوب تو اینستا هست خیلی میتونه کمک کننده باشه و در اخر اینک باییدددد خودتو تو موقعیت هایی که تو ذهنت ازشون ترسی داری قرار بدی .یبار دو بار که خراب کنی سری سوم کم کم دستت اومده .بهر حال شروع کردن بهتر از شروع نکردنه .به امتحانش میارزه و اینکه اگه دوره ارایشگری هم دیدی پیشنهاد میکنم بری یه مدت فقطططط دستیار وایسی اونجا هم کار یاد میگیری هم دستت تند تر میشه و هم یهویی وارد کار نمیشی کمکم اول تو محیط اکی میشی مشتریای مختلف میبینی و هم طرز برخورد با مشتری رو از ارایشگرع یاد میگیری اینجوری خیلی خوبه.فقط یع مشکلی داره اینه که شاید تا چند ماه حقوق ندن بهت😂

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مگ من گفتم بقیه سلیطه آن من میگم ک کاش منم سر زبون داشتم همین بعدم فهمیدیم ک رو پای خودتی .نمیدونم ا ...

دفاع کردی که


دیدی میتونی مظلوم نباشی


از این بعد فقط بخواه مظلوم نباشی و شروع به ارتباط گرفتن با ادمها کن 

پس چطور به خودت اجازه دادی بچه دار بشی؟!و تربیت کنی بچه‌ات رو وقتی تو مهارتهای روزمره زندگی موندی؟!ب ...

بچه داری تصمیم خودم نبود .

چیکار میکردم میگفتم چون خجالتیم بچه نمیارم .بهم اجازه میدادن؟

۲۵ بله

وقتی یبار خودتو تو موقعیت قرار بدی عادت میکنی خودمم اینجوری بودم

با آرامش وارد شوید! اگه آدم عنق و بی‌ظرفیتی هستید، روی من ریپلای نکنید. صبر و حوصله‌م رو دادم اجاره، اونم بدون پول پیش. اگه دنبال تخلیه انرژی منفی هستید، یه سایت بوکس باز کنید، اینجا رینگ اعصاب نیست. ممنون که درک می‌کنید            

نمیدونی چقدر نگران بچم ک نکنه بهم بره آخه پدرش هم خجالتی واقعا از زندگی موندم کلی خرج ک مهارت یاد بگ ...

معجزه نمیشه

چهار جا باید حقت خورده بشه تا کم کم راه خورده نشدنش رو یاد بگیری...

هیچ راه میانبری وجود نداره...

هیچ راهی...

ماها هم حق‌مون خورده شده

بغض کردیم 

تندی دیدیم به ناحق ولی کم کم بهتر شدیم.

من خودم اعتماد به نفس و صحبت کردنم خوب بود ولی احقاق حقم افتضااااااااااااح بود. چون مادر و پدرم هر دو در برابر مردم زیادی گذشت میکردند!

من هبچی بلد نبودم از احقاق حق...

کم کم یادگرفتم.

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
می‌خوام از حقم دفاع کنم و به یه چیزی اعتراض کنم استرس عجیبی میگیرم خیلی میترسم دست خودمم نیست

منم همینم 

از وقتی تاپیک روزدم همه دارن فحشم میدن .فک کردم تنها آدم خجالتی منم

سخته اما شدنیهمنم مظلوممقبلا خیلی بدتر بودم دقیقا مثل توالان انقد خودمو وادار کردم به بعضی کارا که ی ...

چن سالتونه 

در چ حد هستید میتونید حقتون رو بگیرید 

منم همینم از وقتی تاپیک روزدم همه دارن فحشم میدن .فک کردم تنها آدم خجالتی منم

ببین دیگه چاره ای نیست من خودمم  شروع کردم دارم روی خودم کار می کنم باید زیاد توی اجتماع باشیم چهار نفرو ببینیم کم کم ازشون یاد بگیریم شاید به مرور استرسمون بریزه و بهتر بشیم

چن سالتونه در چ حد هستید میتونید حقتون رو بگیرید

۲۶ 

قبلا نمیتونستم ولی الان میتونم

خودمو مجبور کردم که حقمو بگیرم و حرف دلمو بزنم

البته الانم خیلی وقتا دوباره مظلوم میشم اما کمتر شده

خدایا میشه بغلم کنی ؟🙏                                                موهامو ناز کنی؟🙏.                                                         گریه کنم 🥺                                                                            گریه کنم 🥲                                                                   گریه کنم 😭
بچه داری تصمیم خودم نبود .چیکار میکردم میگفتم چون خجالتیم بچه نمیارم .بهم اجازه میدادن؟

با این توجیه! حرفی باقی نمیمونه!

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
تو زندگی کسی نیستی .قضاوت نکن .با قضاوتت فقط باعث آزار طرف مقابلت میشی چون تو صفر تا صد زندگیش رو نم ...

ببین این آخرین کمکیه که تو این تاپیک بهت میکنم.

هوش اجتماعیت پایینه...

و هوش اجتماعی رو میشه بالا برد، بیشتر یا لااقل نصفش اکتسابیه...

یک وقت آدم تاپیک زده درد دل کنه...

یک وقت تاپیک زده که راهکار بگیره...

قاعدتا تاپیک شما درد دل نیست چون یک موضوع حل شدنی هست و داری میگی برات معضل شده...

اتفاقا زبونت هم کم نیست!

داری جواب میدی ولی بلد نیستی ازش درست استفاده کنی!

الان به جای جواب دادن و در لاک دفاعی فرو رفتن، 

میتوتستی از من ، یا دلبر که جان فرسود از او، بپرسی خب چی کار کنم؟

ما نگفتیم چقدر بده که مطلومی به قول خودت...

میگیم بده که مظلوم بمونی!

زندگیت تا اینجا، موجب این شرایط شده، ولی از این به بعد اگر واقعا میخوای تغییر کنی میتونی و دیگه به گردن سرنوشت نیست!

ولی فقط دلت میخواد توجیه کنی و بیان باهات همدلی کنند!

هزار نفر بیان بگن ما هم همینیم!

چی بهت اضافه میشه؟!

تلخیِ تغییر رو بپذیر...


دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

ماسکک

kokab22 | 13 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
tele