یکسال و نیم هست که خونه ی پدرم نمیرم ، چون سر ی موضوعی تا پای طلاق رفتیم و برگشتم
نیاید بگید نباید بقیه رو با اطلاع میکردی چون خیلییییی مفصله و صد درصد هم حق داشتم که مطلع کنم و خیلی جزییات داره
خودم هم فکر نمیکردم برگردم ولی درست دو روز مونده ب جدایی برگشتم با ابراز پشیمونی های مکررررررررررررر و التماس های بیش از حد شوهرم ...
قبلش هم مشکلی نداشتیم و زندگیمون خیلی رو روال بود
اما موقع برگشت پدرم داد و فریاد کرد و گفت نباید برگردی و یه جورایی با بی احترامی حرف زد باهام و منم دیگه نرفتم خونه شون ...
فقط مامانم میومد اینجا ..
حالا جوری هست که مامانم مدام میگه بیا خونه و جذشتو ... و ارزوشه برم ..
ولی خب غرورم اجازه نمیده .. برم خونه ی بابام
شما بودید چیکار میکردید ؟؟ اصلا میرفتید جلو برا آشتی ؟