پسر منم سه سال و نیمشه تقریبا یک ماهه ک از خودم جداش کردم بطور کلی.یعنی حتی واسه خواب خودش باید بره تو تختش بخوابه.ولی خب بچس دیگه البته پسر من وابستگی شدیدی نداره بهم جایی ام بزارم میمونه ولی احساساتشو خیلی بیان میکنه.دائم راه میره میگه مامان دوست دارم یا بوس میفرسته واسم.الان اومد پیشم گفت پتو بکشم روت سردت نشه.اون لجبازی هم طبیعیه منم پسرم و ک جدا کردم از خودم یکم لجباز شد ولی خداروشکر الان خیای بهتره.
بذارید بچه ها هر جور ک ارامش دارن رفتار کنن و زندگی کنن..تو رو خدا بچه ها رو تحمیل ب زور و جبر نکنید...اینجوری اعتماد ب نفس بچه پایین نمیاد...سختگیری نکنید
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
مگه هر بچه ای دور خودشبا عروسکش بچرخه اتیسم داره
الکی بخودت نگرانی نده
با اجازه استارتر بلد نیستم تاپیک جداگانه بزنم.ارکیده جان شما که کارتون اینه میشه درمورد پسر منم نظر بدین ؟
من خیلی از بچه ها رو دیدم اینجوره...تو خودت موافقی با هر ادمی ک مادرت گفت و خاست برخورد کنید..مسلمن نه
بچه هم همینطور..حق انتخاب داره..خودش میفهمه با کیا راحته با کیا راحت نیس...بچه رو تو شرابط سخت قرار بدیم جوری ک خودمون دلمون بخاد..بدتر استرس و اضطراب وارد بچه میکنیم...
پسرم دوستت دارم رو میگه.اما گاهی لجبازیهای عجیب غریب داره منو میترسونه.مثلا پازل درست میکنیم بعد خرابش میکنه جیغ میزنه که چرا پازلم خراب شد.نمیدونم لجه.علایم اختلالیه .بیش فعالیه و عدم تمرکزه.نمیدونم خیلیییی نگرانم.شما از بچه هاتون میگین؟
تو رو خدا اگه بچتون بین سه و نیم تا چهار سالست از خصوصیات و مقدار تکلمش بگین و راهنماییم کنین.من پیش روانشناسم رفتم جواب قطعی نگرفتم.
ارتباطشو رفته رفته ببر بالا..اول با بچه های فامیل امتحان کن...تشویقش کن ک مثلن داریم میریم پیش پارسا..یا پارسا داره میاد پیشت نازنینم...پارسا خیلی دوست دااره..و ازین حرفا..تا معنی دوست رو بفهمه
جای نگرانی نیس...اصن ب این چیزا فکر نکن...اول از همه ی اینا مهم ارامش خودت و بچه شماس..حوصله دار باش و دلت رو ب بدجا نده
بچه تا بیاد بزرگ بشه خودش رفته رفته مساعل اجتماعی رو یاد میگیره
تا دو سالگى نشون ميده
سلام
فاطمه جون پسر منم ٣/٥ ساله شه. الان شديدا لجباز شده. مهد هم كلا نرفت! با وجود اينكه از ١/٥ سالگي مجبوراً گذاشته بودم مهد امسال گفت نميرم! دوست ندارم. اتفاقا امروز دور خودش ميچرخيد هي ميگفتم نكن ميگفت ميخوام سرم گيج بره خوشم مياد
