ما میخواستیم بریم همدان گردی چون شوهرم همدان ساکن بود صبح بعد صبحونه راهی شدیم نرسیده به گنجنامه ماشین ریپ زد 😕تا6بعدازظهر تو تعمیر گاه بودیم منم کلا خواب بودم تو ماشین بعدشم چون شوهرم خسته بود رفتیم نهار خوردیم برگشتیم😐هر موقع میریم گنجنامه یاد اون روز میوفتیم یه بارم داشتیم این خاطره رو تو اون مسیر تعریف میکردیم برا دوستامون ماشین خراب شد 😂😂😂😂
مریم هستم 😘بعضی موقع بایدبدبودتا بفهمن خوب بودن وظیفه نیست 😏
من اولین باری ک با شوهرم رفتیم بیرون دوست بودیم و هردو اولین قرارمون بود اون بدون استرس و شوخ طبع ولی من از درون داشتم میمردم ولی بیرون ارررروم و لبخند ب لب.
خوش گذشت رفتیم چند جای دیدنی شهرو دیدیم و کلی خندیدیم. از رو پله ها داشتم می اومدم پایین سر خوردم و ناخود اگاه دستشو گرفتم بعدش یهو ول کردم و سرخ شدم دستمو گرفت و دیگه ول نکرد.خیلییی خوب بود خیلی.مرسی ک یاد اوری کردی برام
از وقتی اومدی تو دل مامان زندگیشو رنگی رنگی کردی...ان شاالله که به سلامت به بغلم برسی.هیچکاری مهمتر از دوس داشتن تو 😍ندارم.ان شاالله هرکس که منتظره بزودیه زود دامنش سبز بشه🙏🙏
دقیقا روز بعداز عقدم بود 😢😢😢😢 داداشم باهام دعوا کرد سر پولی که خرج کرده بودم واسه عقدم و .....خدا ازش نگذره چقد منو اذیت کرد و تهدید کرد که تا فردا پول رو میزاری سرجاش حالا چی مال اونم نبود ....زنگ زدم نامزدم از یه شهر دیگه اومد تو پارک بودم تا دیدمش زدم زیر گریه
تا غروب باهم بودیم و روم نشد بگم پول بده خودش گزاشته بود بود کیفم اون اولین بیرون رفتنمون بود
ازدواجم سنتی بود ولی یه ماه برا اشنایی بیشتر با اطاع خانواده ها دوستی داشیتم اولین بار که اومد باهم دوتایی بریم بیرون و بسم الله حرفای اولمونو بزنیم اسفند ماه بود یه طوفانیییی بودا تازه رسیده بودیم نزدیک پارک داشیتم رمانتیک پیاده روی میکردیم یهو هرچی خاک بود اومد رو سر ما شوهرم گفت خدایا اگه ناراحتی راضی نیستی من زن بگیرم برگردیم نریم پارک چه طوفانی راه انداختی خدا امروز از شانسه منه بدبخته 😂😂😂