2777
2789

من یه سال با شوهرم دوست بود 

وسطای رابطه مون 

متوجه شدن دختر همسایه شون که رفت و آمد خانوادگی دارن بهش پیام  میده 

(در صورتی که خبر داسته که شوهرم دوست دختر داره و رابطه مون جدیه )شوهرمم جواب پیامشو میداده جون فکر نمیکرده قصد و قرضی تو این پیاما باشه


خلاصه من فهمیدم و یه جنگی در آوردمو و شوهرمم به غلط کردن افتاد و زد از همه جا بلاکش کرد و تموم 


تازه همون تایمی خانواده شوهرم با اینکه هنوز رسمی نبود رابطه مون 

ولی رفتن به خانواده اش و خود دختره گفتن که پسرشون تو رابطه هست 


در کل من متوجه شدم که این دختره یه نظری رو شوهرم داره


تا اینکه ازدواج کردیم 

و دو سه نوبت پیش اومد که این تو مهمونی ها دعوت بود و چشم تو چشم میشدیم 


منم محل نمیزاشتم 

و  حتی جواب سلامشم نمیدادم 


ولی خب کرم داره هنوز 


چون مثلا تولد خواهر شوهرم 

هس تو همه چی خودشو میخواست بندازه جلو 

مثلا رقص چاقو 

پذیرایی 

باز کردن کادو 

عکاسی کردن 

و این چنین کار های تولد 


من تا میفهمیدم می‌خواد پاشه خودشیزنی کنه 


تندی من کارو دست میگرفتم و اون میشست سر جاش 


یا اوایل ازدواجم پشت سرم از دختر خاله شوهرم همش میپرسیده که عروستون قشنگه ؟

قدش بلنده ؟

خوبه ؟

چند سالشه و از این جور سوالا 

که فهمیدم کنجکاوی منم میکنه 


بعدشم 


تا اینکه یه هفته پیش روضه دعوت بودیم 

اونم دعوت بود با مادرش 


منم طبق معمول محل نزاشتم 

کاری نداشتم باهاش 

اونم برعکس جلو من نشست 

بعد دخترا خاله های شوهرم خیلی دوسم دارن 

میومدن هی پیشم و با من هی صحبت میکردن 


نگو این خانم ناراحت شده 

پشت سرم رفته به دختر خالم گفته 


چرا پیش من نشستی چرا با من حرف نزدی 


چرا همش پیش عروستون بودی 


😐


اخه حسادت تا کجا 

چجور روش میشه این حرفا رو بزنه 

دلم خواست جای شوهرت بودم .. دوتا دختر خودشونو واسه من میکشتن

❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر"  ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود  ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️

امیرعلی من ۴ سالشه انقدر سر همه چیز با من لجبازی میکرد طاقت شنیدن نه نداشت، خلاصه از قشقرق و خشم و لجبازی جهنم کرده بود زندگی رو، تا اینکه با پیج اقای خلیلی و خانه رشد آشنا شدم. یه تیم ۱۰۰ نفره از روانشناس، گفتار و کار درمانگرهای خیلی دلسوز دارن که آنلاین و  تخصصی روی سن تا ۷ سال کار میکنند. 

توی ۱۰ جلسه کامل مشکلات پسرم از بین رفت.  اگر هر مشکلی دارید بهشون دایرکت بدید رایگان راهنمایی می کنن.

والا این اصلا موضوعی نیست که بخوای بهش فکر کنی..

تو تولداهم بذار انقدر کارکنه تا پاره شه‌.فقط محلش نده باهاشم‌ لج نشو که فکر کنه مهمه

داستایوفسکی:در اغوشم بگیر و نجاتم بده،قاتلی به‌دنبال من است که گاه به گاه در اینه می بینمش

حالا چه اهمیتی داره رفتار اون؟

مهم همسرته اگه ازش مطمئنی دلیلی نداره انقدر زدم کنی رو اون 

جواب سلامم بده زشته😐

کائنات ازت ممنونم که نگاهت و حواست به من هست💙خدایا شکرت💚الهی به امید خودت❤
حالا چه اهمیتی داره رفتار اون؟مهم همسرته اگه ازش مطمئنی دلیلی نداره انقدر زدم کنی رو اون جواب سلامم ...

والا من اصلا کار ندارم باهاش 


رفتاراش برام جالب بوده که پشت سرم انقدر حرف میزنه 

و‌کنجکاویمو میکنه 

حالا بازم اینم هیچی 


حرصم از این میگیره که 

از اینکه دختر خاله های شوهرم با من صمیمی هستن‌

اون داره حسادت میکنه 🤦🏻‍♀️

چرا بیچاره شوهرم 🤣؟به شوهرم که کاری ندارم

اخه اگه به این فکر و خیالا ادامه بدی هی حساس تر میشی اخرشم به شوهرت گیر میدی و روی اونم حساس میشی 

اصن فکر کن اون دختر وجود نداره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز