من بعد چهار سال که از ازدواجم میگذشت به خاطر تنهایی خودم تصمیم گرفتم نی نی بیارم .ولی یک سال من تلاش کردم ولی بی فایده بود من حامله نمیشدم تو این یک سال اصلا دکتر نرفتم و به لطف خدا مرداد ۹۵ فهمیدم باردارم با هر سختی که بود هشت ماه رو پشت سر گذاشتم هفته ۳۴ بودم دکتر واسم سونو نوشت رفتم سونو رو انجام دادم به توصیه دکتر پیاده روی رو شروع کردم شب شده بود که رسیدم خونه درد کمر امونمو بریده بود ولی خوب فک نمیکردم موقع زایمانم باشه .رفتم که بخوابم دل پیچه وحشتناکییی گرفتم تا ۴ صبح صبر کردم ولی خوب نشدم به اصرار شوهرم رفتیم بیمارستان که واقعا متاسفم واسه کادر پزشکی اون بیمارستان که باعث شدن من زایمان زود رس داشته باشم التماس کردم منو معاینه نکنیدددد ولی یه خانوم به ظاهر دکتر چناننننن سرم داد زد که تو میفهمی یا من ؟؟؟؟؟؟منم لال شدم دیگه خلاصه منو معاینه کردن همانا و افتادن به خونریزی هماناا