شوهرم از دیروز ۹صبح از خونه زد بیرون گفت شب تولد دعوتم گفتم حتما سرکار میره نگو رفته بود دنبال تدارکات تولد. شبش زنگ زدم کی میای گفت تا صبح نمیام گفتم باشه (فکر کردم منظورش۶-۵صبحه) تا الان نیومده الان بهش زنگ زدم میگه داریم جمع میکنیم گفتم اخه به تو چه کاش بخاطر تولد منم انقدر انگیزه داشتی که از وقت و کار و خوابت بزنی
میگه خب شده دیگه
الان که بیاد چه عکس العملی داشته باشم ؟؟؟
خیلی کفری هستم از دستش😣
فقط میتونم بگم ای وااااای
شوهرت و دعوت کردن شمارو نه؟!
خب اگه دست دختر اون بوده توام باید میبرده
تو دیگ خیلی بیخیالی
دوستشم به بقیه گفته زفتم تولد دوست دختر دوستم
دهنش رو صاف کن. جف پابرو تو حلقش .
چطور تولد دوست دختر رفیقش تو رو نبرده ؟ چرا ؟
آیا بهش اعتماد داری؟
واکنشت اینا که باید پاره اش کنی😅
چه بی عقله زن و زندگیش ول کرده .....
ی مشکلی داره حس میکنم کمبود توجه از سمت غریبه و از ایناییه ک ب هرکی بگه بیا فلان کنیم میفته دنبال اون یکی دیگ بگه نه اونو نکن بیا ی کار دیگ کنیم راه میفته دنبال اون
تولد دوس دختر دوسش رفته؟؟؟اونم تنها؟؟؟توام مشکلی نداشتی؟؟؟
خشتکش رو بکش سرش والا تولد دوست دختر رفیق دیگه چ صیغه ایه اونم بدون دعوت تو
بنظرم باید زن و شوهری با هم در مراسم شرکت میکردید
اینکه بخاطر کس دیگه ای همسرش تنها بزارن ناخوشاینده
من بودم باهاش سرسنگین میشدم تا بیاد عذرخواهی کنه
چه تولدی بوده دیشب تا حالاا جمع نشده یا خدااا
شب نیومدبخاطر تولد دوست دختر دوستش؟😳
شما دیگه خیلی ریلکسی
