مامانم مریضه نمیتونه کارای خونه بکنه و من مجبورم کار ای خونه بکنم از اینور مامان بزرگم از سه شنبه هفته قبل اومده خونه ما البته که دو سال همش خونه ما می مونه فقط یه هفته رفت خونه خودش من احترام زیادی برای مادر بزرگم قاعلم سنشون بالا ولی خیلی گیر میدن غذاهای خاصی میخوره استکان چاییش حتما باید کوچیک باشه مگه نه قهر میکنه از اینور فامیلامون میان عیادت مادرم و من هم باید به اونا برسم هم مادر بزرگم😢 دایی مجردم اصرار داره که مادر بزرگم اصلا خونه خودش نره و اصلا دایی هام و خاله هام کاری باهاش ندارن
و اینکه تابستون کلاس گرفتم و باید درس بخونم
این دو هفته اصلا لای کتابامو باز نکردم