شب عروسیمو ب دلم گذاشتن مثلأ با دی.جی دعوا ممیکردن ک باید اهنگی ک ما میخاییم رو بذاری ن اونی ک عروس میگه یا مثلأ مادر من تازه یک سال بود فوت شده بوده شوهرم ب خاطر من با مادرش نرقصید تو عروسی ولی خواهر شوهرم ب دی جی گفت اهنگ ماذر بذار میخام با مادرم تنهایی برقصم یا گوسفند شب عروسیو ی تیکه گوشتشم ب من ندادن تو عقد یکی از دوستای شوهرم هدیه پاگشاییمون ی گوسفند اورد اینا کشتن خوردن ی تیکه گوشتشم ب من نشون ندادن نمیتونم کاراشونو فراموش کنم الان میگم برای زایمانم ک شوهرم میخاد گوسفند بکشه نمیذارم ب اونا چیزی برسه ولی میدونم شوهرم نمیکنه بازم کلشو میده ب اونا الان ک باردارم بهم محبت میکنن ولی من اصلأ ب چشمم نمیاد
به گوزت بده بخورن درد بی درمون بخورن.....اوقات تلخی درس نکن بارداری بده برات...فک کن سگ کله شو برده .سگگگگ هوووووووو هوو
عزیز دلم . حق داری . تو الان به خاطر شرایط بارداری و هورمونات روشون حساس تر هم شدی و همه چیز گذشته رو مدام یادآوری میکنی برای خودت .
تبریک بهت میگم دشمن داری
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز