من جات بودم از حرص خونواده شوهرمم ک شده پای زندگیم واّیمیستادم و زندگیمو میکردم میگفتم مگه موقعیکه امدید خواستگاری کور بودین
اگر با من و خانواده ام کنار نمیومدین پس چرا گذاشتین ب ازدواج برسه الان دیگه پای ی بچه وسطه نمیشه بچه امو ول کنم زیر رست شماها
خرچی بترسی و عقب بشینی بدتره