۶ سال ازدواج کردم از همون اول شوهرم عصبی و بد دهن بود هر چیز کوچیکی بزرگ میکرد خون به جیگرم میکرد اوایل خیلی وحشتناک بود الان یکم بهتر شده ولی همچنان همون اخلاقا رو داره اصلا ناراحت بودن من واسش مهم نیست تازه تو قیافس واسه من هیچ اهمیتی ندارم واسش نمیشه تو خونه دو کلمه باهاش حرف زد همیشه کلافه و عصبی یه سر سرش تو گوشی نه تفریحی دارم نه چیزی یه دختر دو ساله دارم اصلا وقت نمیذاره واسه بچه کلا من تنهایی بزرگش کردم نوزاد بود خیلی گریه میکرد انقد نفهمه من با اون همه خستگی یک سره بغلم بود میخوابید تکونم نمیخورد خیلی جیگرم میسوزه همه دور اطرافیانم همه خیلی احترام زنشونو دارن با این حال منو تقصیر کار میدونه میگه از اول تو زندگی با تو تو عذابم بود درست حسابیم پول در نمیاره تازه همیشه توقع داره من اصلا دهن باز نکنم گله کنم یه بار گفت از سرتم زیاد هیچ وقت درست حسابی به من پول نداده به خودم و بچه خرج کنم خیلی دوست دارم طلاق بگیرم خیلی ولی همش از طلاق ترسیدم خانوادم درست خیلی ناراحت میشن ولی از اون اخلاقا نداره اذیتم کنن زخم زبون بزنن ولی از نمیخوام منت کسیو بکشم همش فکرم درگیر خرج و مخارج دادگاه بچه رو به من میده حداقل یه مقدار از مهریه ام بگیرم که بتونم باهاش کار کنم واسه خرج خودمو بچم