سلام من امروز ب دلیلی رفتم کلا مجبور بودم برم ک برم اونجا پسرم هم کوچیکه حالا بچم هی گیر میداد ک من شیرکاکائو میخوام خیلی اسرار کرد منم براش گذاشتم ولی خدا شاهده جان خود بچم اینکه واسش زیر سفره پهن کردم و ی دم دری کوچیک بدون استفاده دارن اونم گذاشتم بعد کاسه شیر گذاشتم تو سینی یعنی زن بابام خواست دق کنه انقد گفت ریخت ریخت ها بخدا میریزه دیگه قالیا شسته نمیشه در حالی ک ی قطره هم نریخت خودم هم ب بچه میدادم اصلا نذاشتم بریزه
این کاربری دست چند نفره (کارآگاهان محترم عزیزم این امضا میدونی برا چیه؟من نه دروغگو ام نه فقیر ک چند نفری از ی سیمکارت استفاده کنیم... گاهی داستان آدمای دیگه رو تو تاپیکام میگم یا از زبون آدمای دیگه تاپیک میزنم برا همین گفتم شما کاراگاه ها ب زحمت نیوفتین )
بخدا ب همین غروب جون بچم همین بود قضیه چون من خودم دوس ندارم بچم بره جایی کثیف کنه دیگه بچم ۳ ساله ...
نباید میگرفتی وقتی مطمئن بودی کثیف نمیشه هرچقدرم میگفت خودتو میزدی نشنیدن میدادی پامیشدی زیر سفره رو جمع میکردی ولی اینقدر سر چیزای کم اهمیت آنقدر قسم نخور
این کاربری دست چند نفره (کارآگاهان محترم عزیزم این امضا میدونی برا چیه؟من نه دروغگو ام نه فقیر ک چند نفری از ی سیمکارت استفاده کنیم... گاهی داستان آدمای دیگه رو تو تاپیکام میگم یا از زبون آدمای دیگه تاپیک میزنم برا همین گفتم شما کاراگاه ها ب زحمت نیوفتین )
من نمیرم مگر در مواقع ضروری این دفه هم ب اجبار رفتم کار مهمی داشتم وهمیشه اینجور مثلا تو آشپزخونه میشینم وقتایی خودم تیکه میدم ب کابینت میگه خراب شد کابینت تکیه ندین یا سر همین فرشا کلا بچه هام نمیتونن ب هیچی هیچی دس بزنن ها
چون اینجا باور نمیکنن فک میکنن آدم فقط از زبون خودش میگه خیلی سعی کردم نشنیده بگیرم ولی نتونستم اگه ...
ول کن ب نظرم باید پرو باشی در برابر این آدما مگه ی شیر کاکائو چقدره میدادی تموم میشد میرفت
این کاربری دست چند نفره (کارآگاهان محترم عزیزم این امضا میدونی برا چیه؟من نه دروغگو ام نه فقیر ک چند نفری از ی سیمکارت استفاده کنیم... گاهی داستان آدمای دیگه رو تو تاپیکام میگم یا از زبون آدمای دیگه تاپیک میزنم برا همین گفتم شما کاراگاه ها ب زحمت نیوفتین )
ول کن ب نظرم باید پرو باشی در برابر این آدما مگه ی شیر کاکائو چقدره میدادی تموم میشد میرفت
دلم خیلی گرفته خیلی پره بچه هام خیلی بی کسن هیچ جا آزادی نداریم با خونواده شوهرم ی جا میشینم تو ی اتاق ن واحد جدا مادربزرگشون از زن بابام هم بدتر واس همین دلم خیلی گرفت دم غروب
دلم خیلی گرفته خیلی پره بچه هام خیلی بی کسن هیچ جا آزادی نداریم با خونواده شوهرم ی جا میشینم تو ی ات ...
ببین عزیزم حق داری ولی بخدا درست میشه همه چی
ب چیزای منفی فکر نکن ک حالت بدتر میشه سعی کن افکاری بدو از ذهنت دور کنی
این کاربری دست چند نفره (کارآگاهان محترم عزیزم این امضا میدونی برا چیه؟من نه دروغگو ام نه فقیر ک چند نفری از ی سیمکارت استفاده کنیم... گاهی داستان آدمای دیگه رو تو تاپیکام میگم یا از زبون آدمای دیگه تاپیک میزنم برا همین گفتم شما کاراگاه ها ب زحمت نیوفتین )