توی دوران بچگی یه همبازی داشتم که فامیل بودیم و همه فکر میکردن شاید باهم ازدواج کنیم منم بدم نمیومد اونم فکر نکنم بدش میومد ولی خواستگاری نیومد یا اگرم اومده بود غیر مستقیم و به گوشم نرسیده بود نسلی بودیم که خیلی حیا داشتیم گذشت و من ازدواج کردم کلی توی عروسیم رقصیده بود چند سال بدون اینکه اصلا بهش فکر کنم یا برام مهم باشه هر شب خوابش رو میبینم دارم دیونه میشم چون اصلا برام مهم آدم مهمی نیست هیچوقت بهش فکر نمیکردم توی این چند سال ولی حدود یکسال یا بیشتر هر شب خوابش رو میبینم که میخواد یچیزی بگه و نمیگه و نمیشه و .... چکار کنم به نظرتون چند سال هم میشه که ندیدمش مادر و خواهرش رو دیدم ولی خودش رو نه،اینکه بهش فکر نمیکردم و نمیکنم اینکه اصلا برام آدم مهمی نیست ولی خوابش رو میبینم آزارم میده