سلام توروخدا كمكم كنيد واي من الان سه ساله از ازدواجم ميگذره ولي فك كنم تو اين سه سال يه هفته كامل نبوده ك خونمون تميز باشه من نه بچه دارم نه سركارميرم فقط دانشگاه ك اونم تابستون تعطيل بودم ،،شوهربدبختم ديگه نميدونه از دست من چيكار كنه،خودمم از دست خودم ناراحتم خيلي🤦♀️مامانم هروقت مياد خونمون مجبورميشه خودش بلندبشه ظرفارو بشوره خونه روتميزكنه كه اونم انقدر غر ميزنه كه اخرش دعوامون ميشه وميگه من ديگه پامو اينجا نميزارم😞خونمونم تازه ساخته شده صدوبيست مترم بيشترنيست ولي حال ندارم تميز كنم،ياعلي همشم از مهمون سرزده ميترسم مثلا همين ديروز خواهرشوهرم تبلت بچه شو داده بود شوهرم درست كنه ديروز اومد بگيره فقط خداخدا ميكردم ك اگه بياد بالا ابروم ميره وخداروشكرنيومد😁
بنظرم صبح قبل صبحونه برو پیاده روی, بیست دقیقه حداقل پیاده روی تند, بعدش انرژیت صد برابر میشه, من همیشه بعد پیاده روی سرحالتر میشم کلی کار انجام میدم تا ظهر
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یکی میگه شوهرمو اذیت می کنم ال می کنم بل می کنم اون خوبه من بدم. یکی می گه خونمو تمیز نمی کنم . الان تو یه تاپیک دیگه هم یکی عینا حرف تو رو زده عین خودته. خو.ب یعنی چی؟ ادم بدونه اینهمه ایراد داره و کاری نکنه خیلی بده خیلی
چطورتحمل میکنی من یکهفته کارم سنگین شده بود وقت نکردم به زندگی در حد تمیزکاری برسم بعد یکهفته دوروز بیکار بودم تمام خونه رو ریختم بیرون تمیز کردم گلیم شستم عسن عید تمیز کاری درعرض ۲روز دوباره رفتم سرکار محرم و صفر بیکارم تا حدی.استراحت.۲۱سالمم هست زودم ازدواج کردم ۱۹بودم.
واي خوشبحالت واقعا منم مثل خودتم الان 21سالمه سه سالم هست عروسي كردم ولي هروقت ميام يه كاري ك ...
ن اراده داشته باش من اوایل عروسیم یه همسایه وسواس داشتم تقریبا چن سال بزرگتر بود باهاش رفت وامد کردم دیدم اون خیلی اهمیت میده وتمیزه از اون اول منم انگیزه پیدا کردم و عادت کردم الانم کارامو انجام میدم بعدا بقیه مسایل چون همسرمم وسواسه با این حال اون بازم یه ایرادایی میگیره.