وای من امروز رفته بودم بازار باردارم گفتم چندتا تیکه لباس برا نی نیم بخرم
تو یه مغازه خیلی هم شیک بود رفتم فروشنده کلی لباس اورد باز کرد رو میز داشتم میدیدم یه خانمه اومد پیشم وایستاد یه بچه بغلش بود اونم شروع کرد لباسها رو دیدن و قیمت گرفتن...
بعد بچه اش شاید سه سال و ایناش بود خیلی کوچیک نبود بغلش بود همینجوری از دهنش آب میریخت
یهو دولا شد قشنگ آب دهنش کش اومد ریخت رو لباسها😑😑😑
وای منکه حالم به هم خورد..
فروشنده هم عصبانی شد گفت خانم مواظب باش اونم طلبکار شد که مگه چیه بچه س! و رفت بیرون
اه زنیکه نمیکرد یه دستمال بکشه دور لب و لوچه بچه ش