نمیدونم باید به کسی بگم یا نه رفته بودیم محرم عزاداری داشت با یه مرده تلفنی حرف میزد اون یارو هی از کنارمون رد میشد گوشی نو گوشش به زنداییم لبخند میزد تمام اون 10 روز دنبالمون بود زنداییم همش امار میداد که کجاییم و چیکار میکنیم دلم نمیخواد زندگیش خراب بسه چون میدونم راضی نیست بخاطر بچش مونده داره اذیت میشه ولی خب خیانتم درست نیست نمیدونم چیکار کنم احساس گناه میکنم
زنداییت رو تهدید کن اگه خیانتشو ادامه بده به داییت میگی
هیچی نگو
ماه پشت ابر نمیمونه
شاید داییت در جریانه
انقدر فضول نباش لطفا
اول با مشاوره حرف بزن.همینطور بلن نشی بگی حرفی .
خیلییی خطرناکه . چیزیم بشه پای تو گیر میشع
هیچی نگو مقصر میشی
شرایط سختیه منم بودم تو همچین شرایطی من بیخیال شدم تو هم شو، چون احتمال اینکه آخرش کاسه کوزه ها سر تو بشکنه زیاده
باید اون تایمی که مرده دنبالتون بود هعی میگفتی وای اینکه اینجاس چیکارمون داره هر شب دنبالمونه
اگ مطمعن مطمعن هستی
خودت بهش بگو
یا با خط ناشناس پیامش بده تهدید کن ک میگی
به نظرم هیچی نگو به هیچ کس آخرش خودشون میفهمن
اصلا دخالت نکن هیچ وقتتت هیچ چیزی پنهان نمیمونه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز