الان واسه مسخره بازی هر چندوقت درمیون به پسره زنگ میزنه مسخرش میکنه هی میگه دوستت دارم بدون تو نمیتونم اونم پشت تلفن التماس میکنه نسیم بیا بینمت دلم برات تنگ شده گریشو در میار دعوا راه میندازه قطع میکنه
مثلا اوندفعه پسره میگفت تو رو خدا اگه منو نمیخوای بگو برم دیگه بهم زنگ نزن منو تو دوراهی نزار من دارم داغون میشم ۲۷ سالم هیچیم معلوم نیست
نسیم زرتی گوشی روش قطع کرد خندید گفت حقشه این اگه ادم بود خیانت نمیکرد
(بقول خودش انگار عقده اون شب تو دلش مونده چون از این پسر انتظار نداشت ،شایدم بخاطر اینکه این پسر ساده ای)
مثلا یکاریش که خیلی رو مخ منه خودشم اینو میخونه اینه که با دوستامون جمع میشیم زنگ میزنه این بدبخت مسخره میکنه یه دوستت دارم دلم تنگ شد میگه اون باز خر میشه
باز گوشی روش قطع میکنه
حالا پریشب همه خونه ما بودن این خانم باز فاز گرفت زنگ بزنه این بدبخت
زنگ زد دوباره روال قبلی حالا نگو قطع میکنه پسره به منو یکی از بچه ها میگه تو رو خدا باهاش حرف بزنین هرکاری بخواد میکنم فقط منو ببخشه کلیییییی حرفای دیگه
نگو پسره تا صبح گریه میکنه
صبح ساعت ۹ همه خواب بودیم دیدیم دیدیم گوشی من زنگ میخوره (گوشی نسیم رو سایلنت بود)مامان این پسره بود میگفت بگو اون رفیق روانیت انقد اشک پسرمو در نیاره انقدر پسرمو ناراحت نکنه کلییی نفرین کرد
میگفت اگه نمیخواد پسرمو انقد قلبشو نشکوند بخدا فلانی در برابر این قلبش از یه بچه شکننده تر کلیییی از این حرفا من فقط عذرخواهی کردم گفتم چشم
الان همه کامنتای شمارو میخونه
خدایی روانی نیست؟بیمار نیست؟
خب بابا پسر رو نمیخوای ولکن انقد ازارش نده
بخدا کارما پس میدی
هرچی دهنتونه بهش بگید دلم خنک شه