من قبلا شاغل بودم اصلا عادت نداشتم از همسرم پول بگیرم اونم فقط چیز خاص و گرونی میخاستم برام میخرید ولی چیزای کوچیک و ارزون بدون این ک ازش بخام خودم میخریدم برای خودم الان چندماهه دیگه سرکار نمیرم قصدم ندارم برام الان همسرم خودش دوتا شغل داره بچه نداریم وضعیتمون معمولیه دستمون ب دهنمون میرسه
هرچیزی اراده کنم فردا واسم میخره میاره حالا لیاس باشه خوراکی باشه غذا باشه هرچی اصلا بدون چون وچرا برام میخره من خودم اصلا بیرون نمیرم تنها شاید ماهی یبار کار اداری چیزی باشه میرم الان فقط کارت یارانه ب مبلغ ششصد هزارتومن دست منه ک با اون شارژ و اینترنت میخرم، من دلم میخاد تو کارت خودم پول باشه مثلا یبار خاهرم ازم پول قرض خاست من نداشتم ک بزنم براش بهش میگم بهمپول بده میگه مگه من برات کم میذارم؟ بعد چون خودم شاغل بودم سالهامستقل لودم خیلی سخته برام هی بگم پول بده پول بده کلا دوسه بار بهش تونسم بگم اونم درجواب میگع پول میخای چیکار بگو خودم برات میخرم دیگه منم میگم فقط پول تو حسابم باشه ی ارامش فکری دارم من ولی خودشو ب نشنیدن میزنه انگار
دیشب بحث پول شد امروز خیابون کار داشتم گفتم پول ندارم کارتتو بذار گفت نقدی دارم دقیق بگو چقد لازمه واست بذارم گفتم من نمیدونم چقد لازمه کارت بذار ک محدودیت نداشته باشه بعد برداشت هرچی نقدی پونصد ششصد این طورا بود گذاشت جلوم گفت خب اینو بردار دیگه کار اداری ازین بیشتر خرج نمیشه منم میدونم کافی بود حتا زیادم بود ولی خیلی حالم بد میشه بخاطر پول بحث کنم هی تکرار کنم دلم میخاد خودش ماه ب ماه حقوق میگیره ی مبلغ مشخصی بزنه کارتمپول داشته باشم در صورتی ک اصلا خرجی ندارما ولی فکرم آسودست اونجوری هیچوقت تاالان حسابم خالی نبوده فکرم بهم میریزه
هیچی دیگه دیشب دیدم اینجوری کرد قهرکردم دیگه باهاش حرف نزدم صبح پاشدم دیدم هم پولارو گذاشته هم کارت حقوقشو منم برنداشتم اصلا
خیلی غرورم میشکنه