نمیدونم چجوری این تنفرو از بین ببرم روز به روز بیشتر داره ازشون حالم بهم میخوره بس که عذابم دادن از کتکا و فوشایی که از بچگی خوردم گرفته تا بی محلیا و بی عاطفگیاشون یکبار یکدومشون نه بغلم کرد نه جمله گرمی بهم گفت به این سن حبسم کردن تو خونه نمیزارن نفس بکشم لخوام بگم کاراشونو تا خود صبح ادامه داره مدام باهم بحث میکنن بعد میان سر من خالی میکنن وقتی زورشون بهم نمیرسه دیگه رغبت نمیکنم تو چشم هیچ کدومشون نگاه کنم