تو دوران سال تحصیلی انقدر خوندم که رفتم خوابگاه همه صبح خواب بودن من ساعت ۴ صبح بیدار میشدم میخوندم تا ۱۲ شب... تو طول روز خابم یه ساعت بوده حتی صبح کنکورم از خوندن دست نکشیدم رفتم سر جلسه کنکور امتحانو دادم برگشتم با خودم فک کردم خیلی امتحانو خوب دادم ولی وقتی که نتایجا اومدن پذیرش نشدم :) کسایی که حتی به چپشونم نبود اونا دعوت به مصاحبه شدن
من حتی تو آزمون های آزمایشی از همه ترازم بالاتر بوده و نفر اول مدرسه بودم...
و این خیلی منو افسرده و غمگین کرده . فک کن یه سال هیجا نرفتم حتی عروسی داداشم :))) چون کنکور میخوندم ولی نتیجم شد این:)))