سلام عزیزم.خوبی،در چه حالی،امروز روز چندم سیکلتی؟
بذار خاطراتمو برات بگم،البته طولانیه،ببخشید😊
من اولین بارداریم علایم زیاد داشتم.اینکه یه ده روز بعد از اقدام موقع ناهار به شدت گرسنه م شد،تو عمرم بیشتر از نهاااااایت دو کفگیر برنج نخوردم ولی اونروز یه بشقاب پررررر برنج خوردم.باز دیدم سیر نشدم و مونده غذای شوهرمم که یه کفگیری میشد خوردم😁.بعد سیر شدم دیگه😅یههههه لحظه شک کردم تو دلم گفتم نکنه حامله باشم،گفتم نه،حاملگی چه ربطی به گرسنگی داره ولی داشت.
حالا چهار ساعت بعدش باز از ضعف گرسنگی داشتم میمردم و این گرسنگی من تا ماه سه بارداری ادامه داشت.
علایم دومم از چند روز مونده به موعد عطسه زیاد و درد شدییییییید کمردرد و دلدرد و درد پام بود.درست دردم مثل پریودی بود ولی ده برابرش کن،اونقد که به گریه میافتادم و همش چشمم اشکی بود.
روز ۲۸ بیبی چک زدم منفی بود و دیگه گفتم باردار نیستم و به خاطر دردام رفتم دکتر،گفتم لابد کیستی چیزی دارم.دکتر گفت باردار نیستی،گفتم اقدام کردم ولی نشده،چون بیبی چکم منفی بود.اون روز که رفتم دکتر روز ۳۲ سیکلم بود.دکتر گفت همینجا یه تست دیگه برات میزارم.ادرار رو آوردم برا دکتر و گفت برو رو تخت معاینه.تو این فاصله که منتظر جواب بیبی چک بود،یه مریض دیگه رو ویزیت کرد.بعد از ۳ دقیقه اومد و گفت بارداری و مبارکه،یادش بخیر😔گفت اون دردا مال اینه که رحمت داره رشد میکنه و انقباضات رحمته.عطسه تا دو ماه طول کشید و دردام تا دو ماه و نیم منو کشت و کم کم خوب شد.راستی دردم جوری بود که با راه رفتن و پیاده روی از بین میرفت و انگار نه انگار،وقت نشستن درد بود و شدید ولی قابل تحمل،ولی از دراز کشیدن برات نگم که من اون مدت شبا از درد پا میشدم و تا صبح میومدم و میرفتم.وقت دراز کشیدن دردم شدییییییید و غیر قابل تحمل بود.
بارداری دومم علایمم این بود که پنج شش روز مونده به موعد شبش با پوست صاف خوابیدم،صبح با چهار تا جوش بزرگ زیر پوستی بیدار شدم.عین این🥰 شده بودم ولی به جای قلبا جوش تصور کن.این جوشا رو تا چند روز بعد از بیبی چک مثبت داشتم و باز یه سری دیگه و تموم.
بارداری سومم هییییچ علایمی نداشتم به جز گهگاهی درد خفیف مثل پریودی.