از من چندسال بزرگتر و مدیر یه اموزشگاه هست متاهل و بچه داره من مطلقه و تنها خلاصه بعد مدتها اومد پیشم از شانسم من با ی اقایی که داخل همین ساختمون دوستم و قهررکرده بودیم همین امروز با گل و کادو اومد دم خونه م اشتی کنه دیگه دوستم دیدش شروع کرد چقدر زشته چرا انقد پیره چرا خودشیفته س حالا این اقا سر جمع شاید ده دقیقه جلوی در خونه سلام احوالپرسی کرد گل و کادو داددو رفت بهش میگم ازکجا فهمیدی خودشیفته س میگه من ادم شناسم من چندسال مشاور بودم بعد برگشته میگه معلومه عصبیه بهش گفتم عصبی نیست خجالت میکشه بعددبرگشته میگه مواظب باش با طناب این یارو نیوفتی توی چاه انقد گفت گفت گریه م دراومد بعدم تا اومدبم ناهارو جم کنیم چایی دم کردم فوری بچه شو ورداشت گفت باید برم شوهرم پیام داده درصورتیکه دروغ میگفت شوهرش نه زنگ زد نه پیامی من دیدم بده خلاصه انقدر ناراحت شدم قرار بود عصری بریم سینما تگزاس ۳ ببینم بلیط گرفته بودیم طفلک بچه ش انقد ذوق داشت یهویی مثل دیوونه ها پاشد بچع رو ورداشت رفت
شاید چون گل و کادو رو دید حسادت کرد 😂😂
چرا حس کردم از حسودی ترکیده؟
حسسسسسودی کشتتش
چه ضایع حسودی کرد باهاش قطع ارتباط کن
باید میگفتی چند تا رو تا الان تست کردی که آدم شناسی دیگه هیچ موقع واست دهنشو باز نمیکنه
حسم میگه حسادت.. فقط حسادت همین
شک نکن حسودی کرده
جناب اومدن برای آشتی . چه عجب . کاش قبلش خبر میداد
یعنی حسادت کرده؟اگ انقدر حسوده چطور بااین تاحالا دوست موندی این همه مدت و صمیمی هستین ...خیلی سخته
تندی نکردی یا چیزی نگفتی؟
یه شاخه گل از همون گل. و میدادی بهش میگفتی بیا بابا مال تو نترکی از حسادت
اگه مرده زن داره به دوستت حق بده منم باشم قطع ارتباط میکنم
معذرت میخوام ولی شایدشاید فکر کرده با اقایون روابطی داری ترسیده رفته
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
