چقدجالب بودن...
خوده منم وقتی بچه بودم فیلم کره ای نشون میداد سری میرفتم چادرامامانمو دور کمرم مببستم موهامو میبافتم برا خودم یانگوم میشدم ...وحس شاهزاده ای بهم دس میداد وای خدا چ دورانی بود
من خیلی خودم رو در حالی که مدال طلای المپیاد ریاضی جهانی ، به گردنم آویخته بود، تصور می کردم.
نشدددد. فقط تا کشوری رسیدم
چقدجالب بودن...
خوده منم وقتی بچه بودم فیلم کره ای نشون میداد سری میرفتم چادرامامانمو دور کمرم مببستم موهامو میبافتم برا خودم یانگوم میشدم ...وحس شاهزاده ای بهم دس میداد وای خدا چ دورانی بود
دلم میخواست مثل خانواده دکتر ارنست گم بشیم تو دریا و به یه جزیره خالی برسیم و...
😞
یا مثل مهاجران بریم استرالیا( البته اون موقع نمیدونستم اونجا استرالیا هست)
یعنی هرررررر المپیک
من تصمیم میگرفتم قهرمان شم
از بچگی بزرگترین آرزوم عروس شدن بود و لباس عروس همیشه ام دختر عمه ام آرایشگر بود من عروس خونمونم با چادرای مامانم دامن درست میکردم میشدم عروس تازه چادر و تو دستمم میگرفم یعنی دنبالشه
من بچگیام تو فانتزیام فرح بودم زن شاه از بچگی عاشقش بودم عکساشون به دیوارمون بود منم خیلی دوسشون داشتم فیلماشونو که میدیدم بال درمیاوردم و کلا سالها تو تصوراتم ملکه بودم😂😂
زبرینا منم مثل شما بودم یه اتاق پر از گوجه سبز و ته کاهو با یه کیسه نمک
هعی خدا چ دورانی بود
من کلا ادم رویا پردازی بودم ولییادم نیس الان
کلا الانشم خیلی توهم دارم 😀😀😀
عاشق این بودم عین هایدی یا آنشرلی یا حنا منم شبیه اونا ببرن ی جای جدید
مخصوصا تو اون خونه های بزرگ اون شکلی
اتفاقای هیجان انگیز برام بیفته
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
