واااای ک من چقد ترس برم داشت
چرا همه میگن دیر میگذره ماه آخر
من حس میکنم حتی ساعتا تندتر میگذره
دارم ب آخر راه نزدیک میشم
از اواخر اردیبهشت باید منتظر دختر کوچولوم باشم اما من می ترسم
از زایمان می ترسم حتی از خود دختر کوچولوم می ترسم
نمیدونم چیکار کنم ک آروم شم
شبا تا دیروقت خوابم نمیبره
همش فکر و خیال الکی
خودمو دعوا میکنم ک مگه چقد درد داره یا نمیمیری ک
یا اصلا از چی میترسی اما فقط میترسم
تو طول روز خودمو هلاک میکنم ک میرسم ب تخت خوابم ببره اما تا سرم میره رو بالشت خواب از سرم میپره و هزارتا فکر میاد تو سرم ک حتی نمیدونم چرا اینقد استرس میگیرم 😔😔😔