2726
عنوان

تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

| مشاهده متن کامل بحث + 1670665 بازدید | 89552 پست
سلام خوبید دوستان ممنون از دعاهای که واسم کردید من خیلی خوب بود زایمانم یک دنیا ممنون از همتون یک رو ...

سلام خیلی مبارک باشه انشالله قدمش پر از خیر و برکت باشه 

کجا زایمان کردین دکترتون کی بود؟

...ان الله مع الصابرین ...
سيندي قربون لايكت برم تو رو هم با اون لايكاي بُلدت ياد كردم ها اگه خدا قابل بدونه😘

سلام عزیزم، چقدر ذوق کردم. ممنون😍😍😍😍 بدنیا اومدن نی نی مبارک باشه گلم.  انشاءالله  قدمش براتون پر از خیر، برکت، شادی و آرامش باشه  

خدایا بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم، بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم، بابت لحظات شادی که به یاد تو نبودم،بابت هر گره ای که به دست تو باز شد و من به شانس نسبت دادم،بابت هر گره ای که به دستم کور شد و من تو را مقصر دانستم،مـــرا ببـــخـش ….کمک کن تا بفهمم تو، کنار منی، نه روبروی من!

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

خاطره زایمان طبیعی دوم

درست 18بهمن و روز پنج شنبه بود که دخترم نوبت دندون پزشکی داشت و من هم چون این اواخر خیلی درد های نامنظم داشتم هر وقت میرفتیم بیرون با خودم ساک نی نی و مدارکام و میبردم

ما چون شهرستان هستیم و کلینیک دندون پزشکی هم تو مرکز استان باید یه مسیر یه ساعت رو طی کنیم که برسیم به مرکز استان بعد از اینکه یه ناهار مفصل خوردیم و کمی هم استراحت کردیم اماده شدیم و راه افتادیم که به موقع برسیم کلینیک

بعد از اتمام کار دندون پزشکی دخترم تصمیم گرفتیم بریم باقی مونده خریداهای خونه رو فروشگاه رفاه انجام بدیم ماشین پارک کردیم و سبد به دست رفتیم داخل و بعد از تموم شدن خریدها من دستشویی داشتم یعنی بخاطر سفالیک شدن بچه و اومدن سرش پایین کلا دفع ادرارم زیاد شده بود بعد از پرسیدن ادرس دستشویی فهمیدم باید شصت تا دونه پله نا قابل بزنم تا برسم به دستشویی اما خوب چاره چه بود توی دلم گفتم یا خانم فاطمه زهرا خودت ابروم و حفظ کن نکنه تو این پله ها کیسه ابم پاره شه

دیگه به هر زحمتی بود رسیدم به دستشویی و خودم و تخلیه کردم و نفس راااحتی کشیدم و باز اون شصت ها پله رو زدم و اومدم پایین شوهرمم و نگران که چرا اینقد طول دادی ترسیدم بعد از اینکه مطمدن شد خبری نیست و خرید ها رو گذاشتیم صندوق عقب ماشین و راه افتادیم که بیاییم خونه 

من عادتم باید روزانه خانواده خودم و شوهرمم وحتما ببینم وقتی رسیدم مستقیم رفتیم خونه بابام اینا نیم ساعتی نشستیم و خوش و خرم بعد راهی خونه پدر شوهر شدیم 

خونه پدر شوهر باز باید مثانه رو تخلیه میکردم رفتم دستشویی و وقتی جیش کردم یهو انگار سر یه نوشابه باز شد صدا اومد تو شکمم و چون سر زایمان اولم هم همیطور بودم فهمیدم کیسه ابمه ترسیدم بلند شم از رو توالت اما با ارامشی که خدا به دلم داده بود و اینقد مطمئنم کرده بود که نمیزاره ابروم بره بلندشدم 

صدای شوهرم زدم و موضوع رو یواش گفتم بهش اونم یه بهونه جور کرد و راهی خونه شدیم ماشین و تو حیاط پارک کردیم داشتیم صندوق خالی میکردیم که یهو بی اختیار جیش کردم  دیگه خودم و رسوندم به حمومزور و اب گرم و باز کردم و به شکم و کمرم گرفتم 

حوله دور خودم پیچیدم و اومدم جلوی بخاری یهو دیدم داره پاهام گرم میشه بله کیسه کاملن داشت تخلیه میشد فقط شوهرم زود یه پتو گزاشت زیر پام دخترمم انگار ترسیده بود کنار مبل کز کرده بود و من و نگاه میکرد گفتم چیزی نیست نترس مامان داداشی داره دنیا میاد لبخند به لباش اومد اما هنوز تو بهت بود 

دیگه سریعا لباس هامون و پوشیدیم و راهی بیمارستان شدیم ساعت 11و توی راه دردها اومدن سراغم تا بیمارستان ده دقیقه راه هست من دو بار دردم گرفت تو ای ده دقیقه دوبار سوره انشقاق و خوندم دیگه رسیدیم شوهرم گفت ویلچر بیارم که من گفتم نه و رفتم سریعا سمت زایشگاه تو زایشگاه یه ماما فوق العاده خوش برخورد بود گذاشت تا دردنمو رد بشه و بعد با گفتن معذرت میخوام معاینه ام کرد گفت سه سانتی و سر بچه هم فیکس اما به محض چک کردن سونوها گفتن ما نمی تونیم پذیرشت کنیم گفتم چرا گفتن چون بچت سی شش هفته و دو روزش(دقیقا دخترمم 36هفته و2روز دنیا اومد) بدنیا بیاد دستگاه لازم و با رضایت خودت میتونیم بستریت کنیم هر چی گفتم خانم من تو سی هفته امپول بتا زدم مشکلی نیست باز من و میترسوندن دیگه گفتم خدایا توکل بر خودت من دردهای خودم و میشناختم میدونستم حداکثر بعد پارگی کیسه ابم فقط سه ساعت دووم میارم بعد بچه به دنیا میاد پس وقت و تلف نکردم انگشت زدم و با رضایت خودم مرخص شدم 

و به شوهرم گفتم حرکت کن سمت مرکز که یعنی بوشهر باشه بماند که دردها رسیده بود به سه دقیقه ای یه بار و من چقد خودم و کنترل میکردم بخاطر شوهرم که میفهمیدم چقد استرس داره و نگران 

توی راه فقط از خانم فاطمه زهرا و حضرت مشکل گشا میخواستم پسرم طاقت بیاره درد ها داشت فاصلش کم وکم و کمتر میشد و کم کم حس دفع.داشت بهم دست میداد رسیدیم در بیمارستان و دردها شده بود یه دقیقه یه بار شوهرم با سرعت نور ویلچر و می روند دیگه رفتم تو زایشگاه یه ماما بد اخلاق نشسته بود و سرش تو پرونده بود رسیدم و شرح حال دادم گفتم تو رو خدا زود معاینم کن فک کنم بچه داره میاد گفت مگه نمی بینی سرم تو پرونده است تازه از راه رسیده بعد چه میدونی چند سانتی 

گفتم تو رو خدا من دردام و میشناسم اخر سر با اکراه بلند شد و اومد فک میکرد از  این زائوها هستم که فقط جیغ جیغ میکنم دستگاه رو گذاشت گفت صدای قلبش خوبه ولی بی انصاف صبر نداد دردم بگذره بعد معاینه کنه معاینه کرد و گفتراهی شیش سانتی دقیقا یه نفر دیگه هم اومد با دردهای منظم رفت سراغ اون کارای اون و انجام داد باز اومد یهو داد زد اسم خدمه رو اورد گفت بیا این داره فول میشه 

حالا رگ گرفتن از دستمم بماند که هنوز با گذشت نه روز سه جای دستم کبود و وحشتناک 

خدمه اومد و گان و تن من کرد حالا هر چی میگم کمکم کن بشینم رو ویلچر سختم میگه لوس نشو پاشو با یه زحمتی که نگم براتون نشستم رو ویلچر اول بردنم تو یه اتاق مامایی که قرار بود زایمانم ونزدیک بگیره اومد معاینه کرد و من و بردن رو تخت زایمان هر چه قد زور میزدم بی فایده بود انگار دیگه به هر زحمتی بود با جیغ و داد فراوون سر کوچولوم اومد بیرون و وقتی ماما گفت زور زدنت و قطع کن من هم چنان ادامه دادم که فک کنم همین باعث بخیه خوردنم شد باورم نمیش. اون لحظه های استرس انگیز تموم شد و پسرم بالاخره دنیا اومد 

 همش عنایت خانم فاطمه زهرا و پسرشون اقا امام زمان بود و ارامشی که داشتم هم نتیجه دعاها و توسلاتم بود که خدا خوب موقعیبی بهم اون ارامش و داد پسرمم 

وزنش 2900

قدش 47

دور سرش هم 32

خیلی کوچولو اما خدارو شاکرم سالمیم 


دوستان من سونوگرافی که هفته پیش رفتم،صدای قلب بچه تند بود،یهو افت میکرد.سه بار گذاشت،هر سه بارش همین ...

سلام عزیزم

بذار یه دفعه ۱۰ روز دیگه که سونو nt بری


از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر........یادگاری که در این گنبد دوار بماند
سلام خانوم ها الان نه روز از زایمانم میگرره بخیه ها هم چنان سمج سر جاشونن به نظرتون چیکار کنم زودی خ ...

بخیه های جنس بهتر دیرتر میفته 

تا پوست جوش بیاد کامل بعد میفته 

پس جنسش خیلی خوبه

عسل بمال پماد میموزا بزن

نکات و راه کارهای مهم جهت زایمان طبیعی و زایمان طبیعی بعد از سزارین (ویبک ) را در این تاپیک بخوانید.

هفته قبل احساس میکردم خیلی دارم تند تند خیس میشم 

و هر بار دستشویی میرفتم بعد ادرارم چند قطره مایع سفید میاد

اول فکر میکردم ترشحه ولی دیدم نه بو داره نه غلیظه 

دیگه رفتم بیمارستان تست امنیو شور دادم که الحمدلله منفی بود بعد فرستادنم سونو که آب بچه ۱۴۶ m بود که گفت خوبه 

الان بازم اون ترشح های رقیق ادامه داره 

یه کم استرس دارم میگم نکنه کیسه آبم نشتی داره 

ولی تو سونو مشخص نشده 

سلام دوستان چند روزه تکون های بچم خیلی آروم و بی جون شده چیکار کنم برم سونو به نظرتون ؟

حتمن برو الی جان 

من که زیاد اطلاعات ندارم

نکات و راه کارهای مهم جهت زایمان طبیعی و زایمان طبیعی بعد از سزارین (ویبک ) را در این تاپیک بخوانید.
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730