دو هفته که اشک شده همدم تنهایی های من
برای سومین بار سز شدم و باید آرزوی زایمان طبیعی رو به گور ببرم
اینبار فقط از خدا خواسته بودم بهش گفتم حالا که این فندقو تو دلم جا دادی خودت کمک کن تا بتونم طبیعی زایمان کنم
جمعه دهم آبان بود در حالیکه از 48 ساعت قبل درد های نامنظم و خروج رگه های خونی داشتم بدون هیچ تحریک و معاینه ای. شب جمعه در طول خواب دردها کاملا منظم و تقریبا طاقت فرسا شده بودن. بعد از خوندن نماز صبح جمعه وقتی میخواستم از جام بلند شم حجم زیادی مایع از من خارج شد که حتی موقع دوش گرفتن هم ادامه داشت.
رفتیم بیمارستان. معاینه شدم گفتن یک فینگر بازی. نوار قلب جنین گرفتن که
خوب بود و بستری شدم. مامای شیفت بسیار مهربون بود و خیلی انرژی مثبت میداد و گفت ما اصلا هیچ دخالتی در روند زایمان طبیعی نمیکنیم و البته تا آخرین لحظه صبر میکنیم که زایمان کنی.
به دلیل خروج مایعات از بدن به من سرم قندی وصل شده بود. همه چیز خوب پیش میرفت تا زمانی که برای دومین بار ساعت یازده نوار قلب جنین گرفته شد. ناگهان حین یک انقباض نسبتا شدید ضربان قلب جنین صفر شد و دستگاه شروع به سوت زدن کرد. مامای شیفت نگران شد و اومد بالای سرم. بعد از اون با هر انقباض ضربان قلب به زیر صد افت میکرد. گفت دیگه کاری از دست ما ساخته نیست و باید سز بشی. بچه دیگه نمیتونه انقباضات رو تحمل کنه.
داشت میرفت به پزشکم زنگ بزنه که بیاد و همزمان به پزشک شیفت هم سپرد که یک مورد اورژانسی داریم که همون موقع دکترم سر رسید و وقتی نوار قلبو دید گفت میریم سز.
خلاصه اینکه من باز هم لیاقتشو نداشتم که مثل خیلی های دیگه طبیعی زایمان کنم و من موندم و تنهایی هام تو غربت و دردها و مشکلات بعد سزارین
اما به حق چهارده معصوم برای همه اونهایی که مثل من آرزوشون اینه که فقط بتونن یکبار زایمان طبیعی انجام بدن از صمیم قلبم دعا میکنم که موفق بشن