سلام عزیزم
ببخشید میدونم قلمبه ای دیگه زوار آدم درمیاد؛ هم ناتوان میشه آدم ؛ هم کم تحمل
اما تو رو خدا الان برای عذاب وجدان نری بیمارستان سزارین شی؛ این همه تلاش کردی؛ تا آخر بمون هرچی خیرت هست پیش بیاد
حداقل بعدا پشیمون نیستی
الان غصه سختی خودت و مامانت رو می کشی ؛ بعدا غصه اینکه چرا صبر نکردی
مامان ها اکثرا فرشته اند؛ واقعا ایثار می کنند؛ ازش بخواه برات دعا کنه که زودتر و راحت تر فارغ شی
دعای مادر از موانع استجابت دعا میگذره
بعدا إن شاءالله براش جبران میکنی کمکش میکنی
همون درازکش هم هستی با خدا درد و دل کن حرف بزن که کمکت کنه ؛یا نذر عملی یا اخلاقی کن که اینکارو میکنم
سعی کن افکار مثبت داشته باشی ؛ تا جسمت هم بتونه مقاومت کنه بلند شه؛ شاد باشی مامانت هم شاد میشه بهتر روحیه میگیره
وقتی ناراحتی وبی رمقی ؛ مامانت بیشتر روحیه و توانش رو از دست میده
یادمه پارسال رفتم قم خونه خواهرم افتاده بودم از مریضی؛ اول صبح خواهرم زوری بیدارم کرد گفت بیا ببرمت گلستان گفتم حال ندارم؛ جون خودت ولم کن ؛ خلاصه زوری بردم ؛ کمی هوای تمیز صبح به مغزم خورد اونم تو پارکی که پراز بوی گل بود؛ همون روز کلی سرحال و بهتر شدم .
میدونم تپلی سنگینی ؛ اما یه یا علی بگو خودتو سرپا نگه دار ؛ خدا إن شاءالله کمکت میکنه؛ یه غذا مقوی هم بخورید ؛ اگه سرد هم زیاد نیست ظهری برید پارکی؛ زیارتگاهی جای باصفایی تا روحیت بهتر شه.