تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

صفا جان نقاط فشاری رو میگی بهم؟

سلام عزیزم چی شد دیروز رفتی بیمارستان که چک کنن؟ کیسه آبت بود؟ 

وای که چقدر دلم گرفته و ناامید شدم،همش پیش خودم میگم من لیاقت زایمان طبیعی را ندارم اگه نه مگه میشه خدا یه چیز را برای بدن زن خلق کرده باشه و تو وجودش قرار داده باشه و برای زن بد باشه،از یه طرف میگم ولش کن شنبه نمیرم بیمارستان و از اون طرف میگم اگه نرم و مشکلی پیش بیاد بعدش یه عمر پشیمونی داره،همه ی شرایطم عالیه،هرکس تا حالا معاینم کرده گفته وای چه لگن خوبی،چه حیف که اولی را سز شدی،وزن بچه هامم کمه،این یکی هم که خیلی اومده پایین،طوری که تو آخرین معاینه بهم گفتند آمیزشت باید سطحی باشه مثل دوران عقد چون سر بچت خیلی پایینه فقط موقع ارضا یه لحظه عمیق بشه و تموم،ولی چرا نمیشه طبیعی زایمان کنم،اینقدر صلوات و دعای توسل نذر حضرت علی اصغر و ام البنین کردم پس چرا دستمو نمیگیرند؟مگه معنیش جز اینه که لیاقتشو ندارم،اینهمه ورزش،پیاده روی،دعا و توسل چرا اثر نداره،سر زایمان اولم بعد از سزارینم تا وقتی که دوباره باردار بشم بشدت بهم ریخته بودم و همش میگفتم چرا طبیعی نشد،حالا باز باید همون افسردگی و حالات روحی را داشته باشم؟؟؟؟؟اینکه من آخرین نفری ام که بچم را میبینم،اینکه اونقدر بهم ریختم که تا مدتها اعصابم از همه جا خورده،دوباره درد پشت کتف بخاطر بیهوشی،دوباره درد بخاطر یه سرفه یا یه عطسه ی ساده؟دوباره درد حتی از خندیدن،دوباره حس شکست؟حس اینکه همه ی اونهایی که گفتند نمیتونی بیان و سرزنشم کنن،حس اینکه بخاطر درد و سوزش بخیه ها نتونم بچمو بغل کنم،که باز جای بخیه هایم حساسیت بزنه و خط سزارینم برجسته بشه و گوشت اضافه بیاره،جاش جوش بزنه و ازش نخ بخیه بیاد بیرون،بعد چهل روز باز خونریزی کنه،نمیدونم چیکار کنم،هرچی هم بخام بگم خیره و ان شاءالله بچم سالم باشه و فدای سلامتی بچم آخرش ته قلب و ذهنم یه چیزی داره داد میزنه که چرا چیزی که خدا برای زن خلق کرده برای من بده،یعنی من لایق نیستم،چرا؟چرا؟چرا؟

خانوما تو تلگرام یا واتساپ گروه دارید؟میشه منم عضو کنید؟

عزیزم.ما همه مون که در انتظار ویبکیم همین حس ها رو داریم.منتها دیگه باید بسپریش به خدا، شما که میگی شرایطت عالیه واین همه تلاش کردی مطمئن باش خدا این تلاشت رو بی نتیجه نمیذاره،فقط یه کم دیگه صبر رو چاشنی کارت کن.ان شااله که درت میگیره ومیای همین جا خبر زایمانتو میدی.میدونم سخته ولی سعی کن مثبت فکر کنی گلم...مارو هم دعاکن که تو هفته های آخر بگن شرایطت خوبه ونا امیدمون نکنن..

  ای وای اشکم دراومد

حرفای دل منه

من ک میخوام تاآخرش بمونم

نمیخوام بسپارم ب دکترا

البته مامای من صابریانه تا آخرش صبر میکنه

دکترا فقط میترسونن... همش از دفع مکونیوم میگن... ولی مگه قدیما چش بودن زنا؟ وایمیستادن خودشون دردشون بگیره... الان بری بلوک زایمان تا بفهمن چهل هفته ای زود بستری میکنن و آمپپول فشار... تهشم چون دهانه باز نبوده و  زائو طفلی پیشرفت نداشته سریع سزارین.... دکترای الان حوصله ندارن صبر ندارن

عزیز دلم حتما با صابریان صحبت کن... من اگه جات بودم هرروز ان اس تی می دادم و صبر میکردم... بالخره هرجا ک دیدی دیگه صبر کردن ضرره همونجا میسپاری خودتو ب خواست دکترا

الان فقط خودتو بسپار ب خدا... دلت شکسته من میدونم خدا جوابت میده

صابریان میگفت اگه دکتری نبود ک قبول کنه وایسید دردتون بگیره تو فاز فعال زایمان برید بیمارستان... انقد مطمئنه ک هرزنی میتونه میگفت حتی نگید قبلی سزارین بوده!!!!

گلم خودتو بسپار ب خدا... ماام زنیم بدنمون چ فرقی با دیگر زنا میکنه؟؟ اون بچه تاروزیش تو شکم تو تموم نشه بیرون نمیاد... ب خدا بگو من صبر میکنم خدایا تو خودت مراقب بچه م باش... ترس از دردای بعد سزارین رو بریز دور باخدا یه طور دیگه حرف بزن... بگو خدایا توفیق بده طبیعی بزائم تا قوتم بیشتر باشه تا بتونم بیشتر ب خانواده برسم... میدونی خدارو چ دیدی شاید خدا با سزارین تموم این راحتیا رو بهت بده و خیر ما تو سزارین باشه...توکل کن ب خدا...میگن حضرت ابالفضل حتی اگه چیزی خیر نباشه ب لطف خدا خیرش میکنه

بگو یا ابالفضل خیر مرا تو طبیعی از خدا بخواه... یا قمر بنی هاشم

اره بابا فقط میخای بزایی روزای اخر😂

نمیدونم صفا جون چطوری تا ۴۲ هفتگی صبر کرده😯

نبابا ب شوهر بداخلاق ما خدا دختر نمیده😝 باید همینجور همگی مردونه باهم زندگی کنیم😅😅😅 منم بشم ملکه خونه😝

خانم صابریان صبر میکنن،ولی منو قراره شنبه سز کنن،من امروز رو حساب lmp وارد هفته ی چهل و یک شدم،رو حساب nt هم چهل هفته و یک روزم،خانم صابریان گفتند تا هفته ی چهل دو یعنی چهل و یک هفته و شش روز وقت دارم،ولی میگم واقعا موندم،دکترم که بدون شرط و شروط قبولم کرد گفت تا شنبه بیشتر نمیتونه برام صبر کنه و نامه داده که شنبه صبح برم بیمارستان،میترسم بخام بیشتر صبر کنم و مشکلی پیش بیاد،بعدش تا عمر درام فقط سرزنش اطرافیانم را دارم،اگر نه همه میگن بچم ریزه و میدونم بمونه طوریش نمیشه چون حرکاتش بهم میگه که جا کم نداره،فقط میتونم کورسوی امیدی داشته باشم که تا قبل از شنبه دردم بگیره،امروز عنبر نسارا و تخم شوید دود دادم،و یه لیوان تخم شوید خیلی غلیظ خوردم،امیدوارم دردهام شروع بشه

من قم زندگی میکنم،ولی برا زایمان چون خانوادم تبریزن میرم اونجا

سلام عزیزم، صبح رفتم بعثت نوار قلب گرفتن خوب بود، ولی خانم دکترو نمیشناختن،مثلاینکه اونجا خیلی کم میره، قرار بود برم بعثت ولی نظرم عوض شد انشاالله میرم کوثر.حالا اگر بشه میخوام سونو هم بدم، راستی شماره خود خانم دکترو نداری عزیزم؟

نه شمارشونو ندارم ولی اگه بهم بدن ازشون میگیرم ، 

ببین نظر خودتون مهمه ولی من چیزی که دیدم و شنیدم میگم از نظر من بعثت اصلا بیمارستان خوبی نیست من خودم سر دخترم که زردی داشت ۴ شب اونجا بودم دخترم هیچ تغییری نکرد اصلا رسیدگی نمیکردن بچه رو تو اتاق ول میکرد میرفتن نمیزاشتن ماهم پیشش باشیم ، کلا خودم اصلا خاطره خوبی ازش ندارم 

دیروزم مامان دوست دخترم داشت از زایمان خواهرش حرف میزد که رفته بوده بعثت که مثلا چون با بیمه سلامت قرار داد داشته هزینش کمتر بشه ولی نزدیک ۹ میلیون هزینش شده بوده اونجا سزارین اورژانسی شده بوده و اصلا از عملش راضی نبود 

من که کوثر رو ترجیح میدم به نظرم خیلی بهتر از بعثت هست 

سلام 

خیلی میشه اینطوری 

من برا بچه ام حساب کردم یعنی یکماه زودتر سزارین شدم 🤔

عزیزم روزای آخر واقعا آدم کسل و بی حوصله میشه اینو من خیلی خوب میدونم چون تو زایمان اولم تا ۴۱ هفته موندم و آخرشم دردم نگرفت ولی به این فکر کن که استرس و ناامیدیت چقدر اثر منفی میذاره و نمیذاره سیر زایمانت شروع بشه سرتو گرم کن برو بیرون با بچه ت پارکی بازاری یا یه کارتو خونه جور کن واسه خودت که سرت گرم بشه و از استرس و فکر بیای بیرون دردت ایشالا شروع میشه دو روزم دو روزه اصلا برو پیش دکترت شاید چند روز دیگه هم بهت وقت داد 

آها که اینطور، امروزم که من رفتم حس خوبی نداشتم احساس میکردم نمیتونم اعتماد کنم، چون کوثر اپیدورال و مامای همراه نداشت گفتم برم اونجا شاید لازم شد، ولی کوثرو خیلی دیدم که رفتن و راضی بودن، دیگه انشاالله همون کوثر نظرم هست.

آره کوثر خیلیا راضی بودن ولی بعثت فقط دنبال پول هستن به نظرم اگه خصوصی میخواین پارس یا شفا هم بپرسین فکر کنم بهتر از بعثت باشن من دختر خاله هام پارس بودن راضی بودن